Wednesday, August 27, 2008

سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال 67

هموطنان ارجمند !

دهم شهریور امسال ، بیست سال از قتل عام هزاران هموطن دربند مملکت ما که توسط سردمداران حکومت اسلامی در خفا به قتل رسیدند میگذرد. حکومت اسلامی با این جنایت بزرگ لکه سیاهی را در تاریخ کشور ما ایران بجای گذاشت. کاربدستان حکومت اسلامی در تابستان 1367 طی حکمی عمومی بدون درنظرگرفتن نوع محکومیت زندانیان دربند ، فرزندان این مملکت را اعدام و در گورهای دستجمعی و مخفیانه بخاک سپردند. مدت ها خانواده و بستگان قربانیان از عزیزانشان بیخبر بوده و از مکان دفن و گورستان آنان بی اطلاع ماندند. بعد ها این گورستان ، در گوشه ای از گورستان بهائی ها که سردمداران حکومت اسلامی و عوامل سرکوب گر آنان بدان لعنت آباد نام نهادند، گلزار خاوران نامیده شد . همواره کوشش شد تا این گلزار برای سرپوش نهادن بر این جنایات هولناک علیه بشریت، تخریب شود.

هرسال در دهم شهریور مادران داغ دار و نزدیکان و خویشاوندان قربانیان این جنایت که در تاریخ صد سال گذشته کشورمان بینظیر بوده است، با چشمانی اشک آلوده و نگران در گورستانی دورافتاده خاطره فرزندان و عزیزان خود را با شهامتی مثال زدنی گرامی می دارند. این جنایت فراموش شدنی نیست و به تاریخ این مرز و بوم تنیده است که باید برای پاکسازی آن شهامت داشت و برای استیفای حقوق ازدست رفته فرزندان این مملکت فعالیت کرد. تمام ملت ایران در این جنایت سهیم خواهند بود اگر آنرا فراموش و با تسامح با آن برخورد کنند. مسئول اصلی این جنایت رهبر وقت جمهوری اسلامی خمینی است که فرمان قتل عام فرزندان دگراندیش در بند مملکت را صادر کرد.

جبهه ملی ایران – آلمان معتقد است که مسئولین این جنایت باید در دادگاهی صالح و علنی محاکمه شوند تا حقایق و ابعاد این فاجعه آشکار و تمام عوامل پیدا و پنهان این جنایت شناسایی شوند. از آنجا که این اقدام جنایتی است علیه بشریت ، وظیفه کلیه ایرانیان است که از جهانیان و نهادهای بین المللی مربوطه بخواهند که به این مسئله رسیدگی کنند.

ما در آستانه بیستمین سالگرد این جنایت ، ضمن ابراز همدردی با خانواده ، دوستان و همفکران قربانیان، یادآور می شویم تنها در یک حکومت مردم سالار ، دمکراتیک ، غیر ایدئولوژیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است که چنین جنایاتی امکان بروز نخواهد یافت . ما تا روش شدن تمام ابعاد این جنایت در دادگاهی صالح و ملی و برقراری حاکمیت ملی در ایران از پای نخواهیم نشست.


یادشان گرامی
پاینده ایران

جبهه ملی ایران- آلمان
شهریور 1387
www.jmiran.de
info@jmiran.de
iran.jm@gmail.com

Monday, August 25, 2008

Mr. Future U.S. President: This is Iran !

by Deena Guzder

As the hawkish debate on the “Iran Question” continues to possess Washington, most Americans’ exposure to the country is limited to photos of a bespectacled, bearded Supreme Leader and an unshaven, uncouth firebrand of a President. But one American, Tom Loughlin, is adamant that the next President of America knows that Iran is a vibrant society of millions of people.Loughlin, an American-born lawyer-turned-photographer, has visited Iran three times to capture Iranian life for his installation, “Pictures of you: Images of Iran.” Photos of sepia-eyed young women, downy-haired scholars, and dimpled-cheeked adolescents are part of Loughlin’s innovative effort to humanize “the other,” the Iranian people.

This week, Loughlin is taking his exhibit to the Democratic National Convention in Denver in hopes that presidential contender Barack Obama makes eye contact with an Iranian day laborer with a shy smile, an Iranian girl wistfully playing with her silk scarf, and an Iranian professor whose twinkling eyes complement his iridescently white beard.

“I want all Americans to have a chance to come face-to-face with their Iranian counterparts, and I want to document Americans’ responses to the encounter,” says Loughlin whose steel-blue eyes glisten with purpose. Loughlin’s dynamic exhibit consists of an interactive 3-D still movie of photographs with sound and light that is displayed in a 26-foot-high octagonal dome, a dome which symbolizes openness and warmth in Persian culture.

For Loughlin, the exhibit should elicit a visceral response from Americans, including Barack Obama, and make them grapple with their preconceptions.

“Many Americans have strong feelings and intuitions about Iran,” Loughlin notes, “and many of their ideas have developed in an environment tainted by ignorance and suspicion . . . I hope that the show will ultimately transcend the issue of Iranian/American relations. It will illustrate how Americans exercise their freedoms and privileges - including the privilege to remain uninformed about other nations and cultures without suffering any significant consequences. We’re all made of the same flesh,” he continues, “and that somehow got lost. I want this show to make that point viscerally through the humanity of Iranian citizens and the beauty of the Persian culture.

The show is a mirror.” The name of the exhibition, “Pictures of You,” comes from a poem by Rumi:

If my head holds one thought wise and clear, it’s you.
Poor as I am, what I hold dear is you.
No matter how I see myself, I’m nothing.
Anything I am entirely is you.

- (Rumi’s Kolliyaat-e Shams-e Tabrizi)

Loughlin hopes that Americans will confront their fear of “the other” and the photos of ordinary Iranians will encourage them to look more openly at other nations and cultures. And, ultimately, Loughlin hopes his exhibit will dissuade warmongering by American policymakers.

Although Democratic presidential nominee Barack Obama is far less of a saber-rattler than John McCain, Obama has suggested that the United States one day might have to launch surgical missile strikes into Iran and Pakistan to keep extremists from getting control of nuclear bombs. The Bush Administration’s flawed reliance on violence has no place at the Democratic National Convention and Americans must demand to know how presidential candidates, especially ones who allegedly represent “hope” and “change,” will promote a better future for both Americans and Iranians. Loughlin is confident that recognizing the extraordinary commonality of the human experience is the first step in a new direction for a new America.

Loughlin’s work can be viewed at http://www.picturesofyouiran.com



Guzder is a freelance journalist in New York City and dual-degree graduate of Columbia University’s School of Journalism and School of International and Public Affairs. Please feel free to email her at dg2190@columbia.edu

CommonDreams.org

Tuesday, August 19, 2008

فعالان حقوق بشر به پیش

حمیدرضا خادم

چندی پیش خبری در خبرگزاری ها به نقل از سخنگوی قوه قضاییه منتشر گردید که به باور من یکی از بزرگترین و پرافتخارترین پیروزی های چند سال اخیر فعالان مدنی و حقوق بشری در برابر حاکمیت مستبد دینی و ناقض حقوق بشر، در ایران بود .

آقای جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری خود با اشاره به دو مورد عفو و همچنین چند مورد تخفیف مجازات سنگسار گفت :

این حکم در مورد تمام کسانی که به آنها صادر شده ، موقوف الاجراست .

در چند سال اخیر که فعالان مدنی، سیاسی و حقوق بشری بصورت مجزا ، اما با هدفی مشترک و مشخص در ایران و حتی در خارج از ایران اقدام به تشکیل نهادهای حقوق بشری و فعالیت گسترده و بدون توقف در اطلاع رسانی و اعتراض به حاکمیت جمهوری اسلامی ، در جهت جلوگیری از نقض حقوق بشر و رفع فشار بیشتر بر ملت ایران بخصوص فعالان سیاسی ، مدنی ، دانشجویی ، صنفی و زنان نمودند . حاکمان برقدرت نشسته جمهوری اسلامی که دائما در خفا و آشکار ، اقدام به شکنجه ، شلاق ، اعدام و ده ها مورد نقض حقوق شهروندی افراد می نمودند در اغلب آن که اطلاع رسانی و اعتراض به شکلی گسترده توسط این نهادها صورت گرفت ناگزیر به عقب نشینی شدند و اگر نگاهی به آمار و مدت زمان زندان در ایران بیاندازیم به شکل غیر قابل تصوری این زمان کاهش یافته است .
کسانی که از ابتدای انقلاب حتی تا انتهای دهه هفتاد توسط حاکمیت و با اتهام های مختلف بازداشت می شدند اغلب در بی خبری به حبس های طولانی ، مجازات های سنگین و اعدام محکوم می شدند ، اما فشار این نهادها در چند سال اخیر باعث گردیده که طول زندان و بازداشت به شکل چشم گیری کاهش یافته ، اعدام سیاسی به حداقل ممکن رسیده و حاکمیت به واسطه این فشارها که با بیانیه ها و حمایت های نهادهای بین المللی بر قدرت آن افزوده می شود ناگزیر گشته برای این افراد تنها پرونده سازی نموده و بازداشتهایی که هیچگاه تمامی ندارد ، اغلب در کمتر از دو ماه با قرار وثیقه و کفالت به پایان برسد . هر چند آثار مخرب و کوبنده همین چند ماه و حجم پرونده و اتهامات سنگین و بی اساس در موارد اندکی این افراد را منفعل می سازد ولی آزاد شدن ظاهری آنان از بند و حبس ، خود گامی بزرگ است و نشانه عقب نشینی حاکمیت در برابر این فشارهاست .

با توجه به اینکه قوانین حاکم در ایران اغلب برگرفته از فقه اسلامی می باشد و لازم الاجراست ، توقف حکم سنگسار نیز می تواند بیانگر شدت تاثیر اعتراضات و فعالیت های نهادهای مدنی و حقوق بشری باشد .

در شهریور ماه 1360 زمانی که جبهه ملی ایران به حکم اعدام و لایحه قصاص اعتراض نمود آیت الله خمینی طی سخنانی ، برای اولین بار در تاریخ ایران گروهی را مرتد خواند و بواسطه این سخنرانی تمامی اعضای جبهه ملی ایران بازداشت و تحت شکنجه شدید قرار گرفتند . شادروان دکتر اردلان از رهبران جبهه ملی ایران در آن زمان در بیان آن لحظات می گفت : فضایی در ایران حاکم بود که پس اعلام ارتداد جبهه ملی و بازداشت اعضای آن ، زندانبانان و بازجویان ما را با چشمانی بسته و بوسیله اسلحه به سلول هدایت می کردند تا تماس بدنی با ما نداشته باشند !

به باور من اگر در آن زمان تظاهرات چند صد هزار نفری جبهه ملی ایران با وجود همین فضای دینی و انقلابی فراگیر می شد و تمام مردم و احزاب سیاسی از این موضع پشتیبانی می کردند در طول این سه دهه ایران هرگز شاهد اعدام های سیاسی و کشتار دسته جمعی هموطنان نبود . همانهایی که امروز عملکرد جبهه ملی ایران را در اوایل انقلاب به نقد می کشند در آن زمان یا سکوت کرده و یا به پشتیبانی از روحانیون برخواستند .

امروز حاکمان جمهوری اسلامی که به صورتی کاملا مشهود گرفتار بحران اقتدار و سلطه بر ملت ایران شده اند که برای نمایش قدرت با تبلیغات گسترده ، جوانان این کشور را بازداشت نموده و با اتهامایی با عنوان اراذل که در هیچ جای قانون اساسی این رژیم وجود ندارد و یا با اتهام های واهی و غیر مستند ، اقدام به اعدام های دسته جمعی نموده تا نگاه ها را گمراه و سرپوشی بر بحران اقتدار خود گذارد .

اعدام کودکان زیر هجده سال که ناقض تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی است همچنان ادامه دارد
و ایران در صدر اعدام کودکان در جهان می باشد .

همچنان نیز بازداشت دانشجویان ، زنان و فعالان سیاسی و مدنی ادامه دارد ولی با شرایطی که اینک با تلاش فعالان حقوق بشری بوجود آمده است و تاثیر بسیار مثبت آنرا در عقب نشینی حاکمان مستبد و تمامیت خواه جمهوری اسلامی می بینیم ، ضروریست برای عقب راندن هرچه بیشتر آنان و رعایت حقوق بشر فعالان مدنی و حقوق بشری این بار با قدرت بیشتر با تشکیل کمپینی گسترده این حاکمان را تحت فشار قرار داده تا بواسطه آن و فشار نهادهای بین المللی دیگر شاهد چنین رفتارهای قرون وسطایی در ایران نباشیم

Friday, August 8, 2008

کشتار دست‌جمعی تابستان 1367 و درخواست مسئولیت‌پذیری

کاوه شهروز

تابستان امسال هزاران خانواده‌ی داغدار بر سر گورهای دسته‌جمعی خاوران تهران اجتماع می‌کنند تا در بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی تابستان 1367، حکومت ایران را به پاسخگویی بکشانند. اگر این واقعه را به یاد نمی‌آورید، تنها نیستید و باید گفت، حتی اگر از وقوع این کشتار دست‌جمعی بی خبرید، تنها نیستید، بسیار کسان هستند که هیچگاه خبر این کشتار را به گوش نشنیدند.

در تاریخ معاصر ایران، کشتار تابستان 67 از لحاظ ابعاد خشونت و شمار کشته‌شدگان، نمونه‌ای است که همانند ندارد. با این وجود، تلخ‌ترین شوخی این واقعه‌ی تلخ آن است که از میان تمام موازین انسانی و حقوق بشری که حکومت ایران زیر پا گذاشته است، در پوشاندن راز کشتار 67 از چشم جامعه‌ی بین‌المللی و حتی از بخش عظیمی از جامعه‌ی ایرانی، موفق‌تر از همیشه بوده است. تا کنون، تقریبا همه می‌دانند که اندکی پس از انقلاب، حکومت وحشت در ایران آغاز شد؛ می‌دانند که حکومت ایران دست به قتل مخالفان خود که در خارج از مرزهای کشور به سر می‌بردند زد؛ از قتل‌های زنجیره‌ای اواخر دهه‌ی 1370 که قربانیانش روشنفکران و کوششگران مخالف رژیم بودند، با خبرند. فاجعه اما اینجاست که افکار عمومی تنها اطلاع ناچیزی از اعدام‌های سال 67 در دست دارد. نه تنها عاملان و طراحان جنایت خوفناکی که در تابستان 67 به اجرا گذاشته شد مورد تعقیب قانونی قرار نگرفته‌اند، بلکه حکومت همچنان در انکار وقوع این قتل عام اصرار می‌ورزد.

در این مقاله من به سه نکته می‌پردازم. اول از همه، می‌خواهم داستان کشتار دست‌جمعی سال 67 را به گونه‌ای فشرده، بگویم. این داستان باید بارها و بارها گفته شود زیرا کسان بسیاری هستند که آن را نشنیده‌اند، و یا به سادگی، از این داستان بی‌خبرند. همچنین، باید بارها و بارها گفته شود زیرا در این تکرار، قربانیان واقعه را به یاد می‌آوریم و در چنین صورتی است که می‌توانیم اطمنیان حاصل کنیم این خون‌ها بیهوده به زمین نریخته‌اند. دوم آنکه می‌خواهم بگویم چرا این جنایت بیست ساله اینقدر دارای اهمیت است. و در آخر، می‌خواهم به طور خلاصه نقشه‌ای برای اقدامات ضروری آینده ترسیم کنم.

مسئله‌ای هم هست که می‌کوشم در این مقاله از آن حذر کنم. مایل نیستم به دلایل و زمینه‌هایی که باعث شده‌اند در دو دهه‌ی گذشته به حق‌خواهی این پرونده رسیدگی نشده، اشاره کنم. این به آن معنا نیست که اشتباهات گذشته از اهمیت برخوردار نیستند. این اشتباهات می‌توانند برای روبرو شدن با دشواری‌های آینده و پیشگیری از لغزش در چاله‌های سر راه، بسیار آموزنده باشند. منظور من این است که صرف انرژی در متهم کردن عملکرد این حزب سیاسی و یا بی‌عملی آن سازمان حقوق بشری باعث انحراف از پرداختن به مسئولیت دشواری که در لحظه‌ی حاضر باید به آن پرداخت، می‌گردد و این مسئولیت چیزی نیست جز آگاه کردن جهانیان از جنایتی که به وقوع پیوست، و نیز تحقیق در باره‌ی این کشتار، و آماده شدن برای محاکمات آتی.

***

در سال 1367 چه اتفاقی افتاد؟

در طول دهه‌ی شصد، زندان های ایران پر شدند از زندانیان سیاسی از هر سن و هر جنسیت و هر نوع نگرش. همانگونه که عفو بین‌الملل خاطرنشان کرده است، بخش اعظم این زندانیان سیاسی که - در دادگاه‌هایی که از موازین بین‌المللی بسیار دور بودند – محکوم به زندان شده بودند، دلیل محکومیت‌شان فعالیت سیاسی غیرخشونت‌آمیز بوده است. در طول زمانی که در زندان به سر بردند، این زندانیان زیر شکنجه‌های مهیب و انواع دیگر بی‌رحمی‌ها قرار داده شدند.

در اواخر سال 66 و اوایل سال 67، مسئولان زندان روند غیرمعمول بازپرسی دوباره از تعداد بسیاری از زندانیان سیاسی را آغاز کردند و آنان را بر اساس گرایش‌های حزبی، مذهبی، و طول محکومیت، در رده‌های جداگانه دسته‌بندی کردند. در تهران، این اقدام به معنای نقل و انتقال زندانیان در میان دو زندان اوین و گوهردشت بود. این تفکیک اولیه، نشانه‌ی محکمی است که قتل عامی که چند ماه پس از آن اتفاق افتاد، از پیش طراحی شده بوده و این ذهنیت را که اعدام‌های 67 در پاسخ حمله به مرزهای ایران صورت گرفت را نفی می‌کند.

در میانه‌ی مرداد ماه سال 67، اندکی پس از آنکه ایران در جنگ با عراق آتش بس را پذیرفت، و چند روز پس از آنکه نیروی نظامی ایران حمله‌ی مجاهدین خلق به مرزهای غربی را با قدرت دفع کرد، آیت‌الله خمینی دو فرمان سری و غیرمنتظره صادر کرد که بر اساس آن تمام زندانیان سیاسی در سطح کشور دوباره دادگاهی شدند و آن دسته از زندانیان سیاسی که در مخالفت با حکومت ایران ایستادگی می‌کردند اعدام شدند. در اجرای فرمان آیت‌الله خمینی، کمیسیونی تشکیل شد که زندانیان آن را "کمیسیون مرگ" نامیدند. این کمیسیون متشکل بود از نمایندگانی از قوه‌ی قضاییه، دفتر دادستانی، و وزارت اطلاعات. در کمیسیون تهران این افراد عبارت بودند از جعفر نیری، مرتضی اشراقی، و مصطفی پورمحمدی که به ترتیب از سازمان‌های گفته شده شرکت کردند. وظیفه‌ی کمیسیون مرگ آن بود که تعیین کند زندانی "محارب" است یا "مرتد"، و هر دو گروه را اعدام کند. در مورد زندانیان مجاهد خلق، تنها با پرسیدن یک سؤال در خصوص ارتباط زندانی با گروه سیاسی‌اش، تکلیف وی تعیین می‌شد. آنهایی که در پاسخ به جای "منافقین" گفتند "مجاهدین"، به دار کشیده شدند.1 در مورد گروه‌های گوناگون چپ، کمیسیون مرگ از اعتقادات مذهبی‌شان می‌پرسید و از تمایل ایشان به همکاری با رژیم سؤال می‌کرد. نمونه‌ای از پرسش‌ها این‌ها بود: "آیا شما مسلمان هستید؟"، "نماز می‌خوانید؟"، "آیا حاضرید میدان‌های مین را برای ارتش جمهوری اسلامی پاکسازی کنید؟" اگر اکثریت قضات رأی به محارب یا مرتد بودن زندانی می‌دادند، وی بلافاصله اعدام می‌شد.

چند هزار زندانی سیاسی در مدت زمانی به طول دو ماه کشته شدند. به تخمین آیت‌الله منتظری تعداد کشته‌شدگان بین 2800 تا 3800 است. آن تعدادی که از بازجویی کمیسیون مرگ جان به در بردند نیز سرنوشت بهتری پیدا نکردند. بعضی‌ها زیر فشار روانی از آنچه در مقابل چشم‌شان اتفاق می‌افتاد، خورد شدند، بعضی تاب آزار جسمانی که با جیره‌ی مداوم شلاق به ایشان می‌رسید نیاوردند، و به سادگی دست به خودکشی زدند. گفته شده است که نگهبانان زندان از تصمیم زندانیان برای خودکشی استقبال می‌کردند.

تا نمک بر زخم پاشیده باشد، دولت ایران خانواده‌ی قربانیان را از جریان دادگاه‌های دوباره، تا وقتی که اعدام‌ها انجام شد و تن‌ها را در گورهای دسته‌جمعی به خاک سپردند، با خبر نکرد. و پس از آنکه خبر دادند، محل دفن عزیزانشان را به آنها نگفتند. دستور داده شد هیچ سنگ قبری بر گورها گذاشته نشود و مجلس عزا بر پا نشود. هنگامی که خبرگزاری‌های غربی از کشتارها پرسش کردند، عبدالله نوری، علی خامنه‌ای، و اکبر هاشمی رفسنجانی، نمایندگان وقت دولت ایران، ماجرا را از اساس انکار کردند. و نیز همچنان دولت ایران نابودی زندانیان مخالف در سال 67 را انکار می‌کند.


اهمیت واقعه‌ی سال 67 در چیست؟

حتی پس از خواندن ماجرایی که در بالا نقل کردم، می‌شود پرسید چرا، در جهانی که شمار کوشش‌گران آن محدود است و اندازه‌ی توجهی که بذل می‌شود مشروط، باید به موضوعی که دو دهه از وقوع آن می‌گذرد پرداخت. بهتر نیست توجه، به مسایل جدیدتر و عاجل‌تر ترجمه شود؟

برای پرسش بالا دو پاسخ موجود است. اول این که ( با وجود آن که هیچ کسی دوست ندارد دست به مقایسه‌ی رنج بزند اما) ابعاد جنایتی که در این سال صورت پذیرفت از لحاظ کیفیت با دیگر موارد نقض حقوق بشر به دست دولت ایران، متفاوت است. همانطور که در ابتدا گفته شد کمپین نابودی در آن تابستان، در تاریخ پرآشوب ایران عصر جدید، مشابهی ندارد و در واقع، این اعدام‌ها در چارچوب قوانین بین‌المللی از آنچنان ویژگی‌هایی برخوردارند که می‌توان مهر "جنایت علیه بشریت" بر آنها زد. این کشتارها گسترده و نظام‌مند بوده، هدف کشتار مردم عادی بوده‌اند، و، همانطور که آیت‌الله منتظری در خاطرات خود به روشنی بیان کرده‌اند، این نقشه‌ای بود که در میان بالاترین رده‌ی مقامات حکومت ایران متصور و مطرح شد. عظمت کشتار‌دست‌جمعی سال 67 در اندازه‌ای است که هنوز بعد از بیست سال، نادیده گرفتن آن دشوار می‌نماید.

دومین دلیل برای بذل توجه بر واقعه‌ی سال 67 آن است که غیبت منابع پاسخگو و مسئول در خصوص کشتار 67، باعث شده است که فرهنگ ناروای مصونیت عاملان جنایت‌ها در ایران امروز این چنین شایع باشد. چگونه می‌توان انتظار داشت مقامات مسئول ایرانی از کشتار روشنفکران و شکنجه‌ی دانشجویان و کشتن خبرنگار ایرانی- کانادایی حذر کنند وقتی بر این واقعیت واقفند که همکارانشان که مسئولیت جنایتی به عظمت کشتار سال 67 را به دوش دارند ( نظیر اسماعیل شوشتری و مصطفی پورمحمدی) به عنوان پاداش در دولت‌های احمدی نژاد و خاتمی به عضویت کابینه نایل شده‌اند؟ بذل توجه به واقعه‌ی سال 67 هشداری خواهد بود به مقامات ایرانی تا بدانند که جامعه‌ی حقوق بشری حافظه‌ای ماندگار دارد و همچنان که بر سر میلوسویچ، و پینوشه، و شماری از «قتل عام‌کنندگانرواندا» آمد، روزی خواهد رسید که آنها نیز پاسخگوی جنایات خود باشند. کمپینی که عاملان کشتار تابستان سال 67 را به گونه‌ای فراگیر معرفی کند همچنین از این فایده برخوردار است که مقامات ایرانی را وادار می‌سازد در آینده، دست اندرکاران این جنایات را محدود و مقید سازند. یک کمپین افشاگر حکومت ایران را گوش به زنگ می‌کند که اعطای مقامات دولتی به جنایتکاران شناخته شده باعث انزوای بیشتر این دولت در جامعه‌ی بین‌المللی خواهد شد.


با واقعه‌ی سال 67 چه باید کرد؟

در سالگرد غم‌انگیز این واقعه، باید نشست‌های متعدد بر پا داشت، گل بر سر گورها گذاشت، و دقایقی از سکوت نثار خاطره‌ی این واقعه کرد. اما یادآوری کافی نیست. آنچه امروز به آن نیاز داریم، بعد از بیست سال سکوت، ترسیم نقشه‌ای است برای برداشتن گام‌های اولیه در طلب پاسخگویی. برای دست‌زدن به چنین طرحی، به همکاری بازماندگان، خانواده‌های قربانیان، وکیلان، فعالان حقوق بشر، و روزنامه‌نگاران نیاز داریم. برای آغاز گفتگویی با این اهمیت، من در زیر پیش فرض‌های مقدماتی، انجام اقدامات آتی را مطرح می‌کنم. فهرست پیشنهادی من در این مرحله‌ی اولیه، جامع تمام نکات نیست و بسیاری از قدم‌هایی که منظور کرده‌ام عمیقا در هم تنیده‌اند:


به دنیا بگوییم:

من این مقاله را با اشاره به این نکته آغاز کردم که اکثریت مردم حتی از وقوع جنایات تابستان سال 67 بی‌خبرند. کوتاهی ما در اعلام عمومی این جنایت، شرم‌آورترین کاریست که ما در قبال قربانیان و خانواده‌هایشان انجام می‌دهیم. همچنین، این تنها مانع بزرگ بر سر راه دادخواهی این واقعه است زیرا نمی‌توان توقع داشت که جهان، که به‌سادگی از این واقعه بی‌خبر است، در فریاد عدالت‌جویی ما با ما همصدا شود. برای از میان برداشتن این مانع باید با دوراندیشی بسیار دست به ایجاد یک کمپین اطلاع‌رسانی بزنیم. کمپینی که گسترده‌تر و فراگیرتر از جمع‌های تک‌افتاده‌ی زندانیان سابق و یا گروهی محدود از کوشش‌گران معتقد باشد؛ کمپینی پرجوش و زنده که پرونده‌ی سال 67 را به نام پرونده‌ی حقوق بشری که به تمامی ایرانیان مربوط می‌شود عرضه کند و نه به نام مسئله‌ای سیاسی که تنها در مسیر منافع آن دسته از گرو‌ه‌های مخالف که اعضاشان اعدام شدند، است. باید در روزنامه‌های محلی و بین‌المللی مقاله‌های تحلیلی به زبان فارسی و به زبان‌های معتبر جهان، بدون اغراق‌گویی و یا کلی‌گویی در جهت کمرنگ کردن آن، منتشر کنیم. باید وب‌سایت‌های معتبر با طراحی حرفه‌ای داشته باشیم تا اطلاعات مربوط را منعکس کنند. باید با روزنامه‌نگارانی که می‌شناسیم وارد گفتگو شویم و بخواهیم که این داستان را در گزارش‌ها و مقالات خود پوشش دهند، و در صورتی که از ما خواستند تا به ایشان اطلاعات لازم را ارایه کنیم، باید منبعی از گزارش‌هایی که به شیوه‌ای درست و شایسته نگاشته شده‌اند آماده داشته باشیم. ما نیاز داریم واقعه‌ی تابستان 67 را از بلندگوی وبلاگ‌ها به گوش دیگران برسانیم. دانشگاهیان ما باید مقالات دانشگاهی در خصوص این واقعه بنویسند. باید در زمینه‌ی این واقعه، کنفرانس‌های متعدد برگزار کنیم. کوتاه سخن آن که، باید اطمینان حاصل کنیم که دیوار سکوت فراگیر بیست ساله را ترک داده‌ایم.


به سخنگویان انتخابی خود بگوییم.

بخش با اهمیتی از کمپین اطلاعاتی باید که توجه ویژه‌ای را بذل نمایندگانی که در تک تک لایه‌های حکومتی برگزیده شده‌اند، بنماید. از طریق نشست‌های متعدد با نمایندگان و افرادی که برای نمایندگی منظور شده‌اند، و نیز از راه نامه‌نگاری، و از طریق استفاده‌ی بهینه از گروه‌های لابی‌گر ساکن خارج از کشور، می‌بایست در قدم اول، رهبران کشورهایی که در آن ساکن هستیم را از قساوتی که در سال 67 واقع شد و اهمیت آن برای جامعه‌ی ایران، آگاه کنیم. پس از آن می‌بایست از کشورهای محل سکونت خود درخواست کنیم که دست به اقدام بزنند، به آنها خاطرنشان کنیم که تنها در صورتی آرای خود را در اختیار ایشان خواهیم گذاشت که به طور جدی و از زاویه‌ی مورد نظر ما به این مسئله بپردازند. برای مثال، می‌توانیم از دولت‌های خود بخواهیم که وقوع کشتار سال 67 را تحت عنوان "جنایت علیه بشریت" به رسمیت بشناسند. حتی در همین اندازه که دولتی خارجی وقوع این جنایت را به رسمیت بشناسد مسلما دقت حکومت تهران را جلب خواهد کرد. می‌توانیم از دولت‌های خود بخواهیم تا در داد و ستدهای آتی خود با دولت ایران، پیش شرط‌های سخت در زمینه‌های حقوق بشری قایل شوند، مثلا درخواست انجام تحقیقات مستقل در کشتار سال 67 را مطرح نمایند. ما همچنان می‌توانیم از دولت‌های خود بخواهیم تا با استفاده از هر نوع امکان قانونی که در اختیار دارند، از طریقUniversal jurisdiction" " یا نظایر آن، عاملان کشتار سال 67 را تهدید به پیگرد و بازداشت نمایند.


اعمال فشار بر سازمان‌های حقوق بشری:

مایه‌ی شگفتی است که دو تا از قدرتمندترین سازمان‌های حقوق بشری جهان، یعنی «سازمان عفو بین‌الملل» و «سازمان دیدبان حقوق بشر»، هیچگاه گزارش کاملی از جنایتی این چنین گسترده، در سال 67 منتشر نکرده‌اند. برای اعتبار بخشیدن به هدفی که در پیش داریم، موضع این سازمان‌ها باید تغییر یابد. آنچه در اینجا مورد لزوم است فشار افکار عمومی بر این دو سازمان و تحقیق‌گران ایشان در زمینه‌ی ایران، از طریق نامه، ایمیل، و ارتباط تلفنی است و درخواست اهمیت دادن و جدی گرفتن مسئله از سوی این سازمان‌هاست. به جای متهم کردن و محکوم ساختن این سازمان‌ها به جرم کم‌کاری و بی‌توجهی از آن زمان تا امروز، بسیار مهم است ایشان را قانع سازیم که تحقیقات ایشان در این زمینه قادر است بخشی از رنجی که خانواده‌ی این قربانیان متحمل می‌شوند را از میان بردارد و تأثیر مثتبی بر فرهنگ سیاسی ایران بر جای نهد. اگر این سازمان‌ها از پیگیری این پرونده امتناع کنند، باید از ایشان درخواست کنیم دلیلی قانع‌کننده ارائه دهند. اگر در پاسخ بگویند که این مسئله را مورد توجه قرار خواهند داد، باید ما پیگیری لازم را انجام دهیم تا این توجه واقع شود. ایستادگی در این زمینه، کلید موفقیت است.

مشورت با جوامع دیگر و آموختن از تجربیات آنان: منابع عظیمی از دانش و تجربه در زمینه‌ی برخورد با قساوت‌های صورت گرفته در نقض قوانین حقوق بشری نزد جوامع دیگر موجود است. ما، اعضای جامعه‌ی ایرانی کوشش‌گران حقوق بشر باید با این گونه گروه‌ها متحد شویم و از تجربه‌های شکست و پیروزی‌شان بیاموزیم. برای مثال، باید بکوشیم تا از تجربه شیلی نکات زیادی را یاد بگیریم. کوشش‌گران این کشور از حدود سال‌های سخت 1970 که هنوز در افق این کشور کوچک‌ترین امیدی به تغییر به چشم نمی‌آمد به جمع‌آوری مدارک قساوت‌های رژیم پینوشه پرداختند. هر چند مردم شیلی هیچگاه موفق نشدند حکم محکومیت علیه پینوشه را در زمان زندگی او به دست آورند اما در سال 1998 با دستگیر شدن پینوشه در انگلستان بر اساس حکمی که اسپانیا علیه جنایات حقوق بشری وی صادر کرده بود، به پیروزی بزرگی دست یافتند. وکیلان و کوشش‌گران توانستند با تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این اطمینان را به دست دهند که دیکتاتور سابق، روزهای آخر عمر خود را در وحشت از دستگیری بگذراند. مثال متفاوت و به همان اندازه راهنمون، در کشور همسایه، آرژانین یافت می‌شود. در آنجا، جنبش مشهور "مادران پلازای دو مایو" چالش خود را علیه باندهای نظامی که فرزندانشان را در واقعه‌ی خونین «جنگ کثیف» ربوده بودند، در سال‌های دهه‌ی 1970 آغاز کردند. با وجود آن که جنگ کثیف مدت‌هاست به پایان رسیده است و باند نظامی از میان رفته است، تلاش‌های«مادران» همچنان تا امروز ادامه یافته است. «مادران» پیروزی‌های زیادی به دست آورده‌اند و شکست‌هایی نیز داشته‌اند. نمونه‌ی آنها نیز از نمونه‌هایی است که باید با دقت بیشتر و عمیقا مورد مطالعه‌ی ما قرار گیرد.


جمع‌آوری مدارک و آماده شدن برای پیگرد:

حتی اگر ما هم اکنون دسترسی به مجرمان واقعه‌ی سال 67 داشتیم، امکان اقدام به دستگیری آنان در آینده نزدیک بسیار اندک می‌بود. به سادگی، در زمان حاضر، با وجود کنترل کامل حکومت اسلامی بر ایران، روشن نیست که ادعانامه‌های علیه مجرمان جنایت سال 67 از کجا سر در خواهد آورد. دستگاه قضایی ایران، که خود بازیچه‌ی دست حکومت ایران برای سرکوب است، به طور قطع این پرونده را به جریان نخواهد انداخت. دادگاه بین‌المللی جنایی، که زمان درازی از تأسیس آن نمی‌گذرد، برای پرداختن به این پرونده، به دلایل گوناگون حقوقی، دارای اختیارات قضایی کافی نیست. گذشته از این، دادگاه‌های ملی در سراسر جهان مایل نیستند ایده‌ی «قوانین قضایی بین‌المللی» برای تعقیب افراد به جرمی که در کشوری دیگر مرتکب شده اند، مورد استفاده قرار بگیرد.

با وجود این، ما نباید به دلیل غیبت راهکارهای مناسب عقب بنشینیم. آنچه در حال حاضر باید صورت گیرد آن است که ما نیروی خود را بر جمع‌آوری مدارک و تهیه‌ی پرونده متمرکز کنیم و منتظر فرصتی در آینده بنشینیم تا این پرونده را در یک دادگاه ایرانی، خارجی، یا بین‌المللی عرضه نماییم. آنچه امروز ضرورت دارد آن است که سازمانی به همین منظور تشکیل شود تا تمام مدارک و پرونده‌ها و شهادت تمام بازماندگان، خانواده‌‌ی قربانیان، و هر کدام از عاملان این جنایت را که حاضر به گفتن باشند ( شاید به امید دریافت مصونیت در اتفاقات آینده)، و هر کدام از مقامات رسمی گذشته که در جریان اطلاعات درونی و پشت پرده‌ی این کشتار بوده‌اند (مثلا آیت‌الله منتظری)، و هر کس دیگری که بخواهد پا پیش بگذارد و اطلاعاتی را فاش کند، در یک جا جمع نماید. لازم است جلساتی با حضور وکیلانی که تجربه کار در مسایل گوناگون قضایی دارند داشته باشیم تا نگرش‌های گوناگون حقوقی و قانونی را به بحث بگذارند. آماده کردن پرونده‌ها و مدارک به طور قطع زمینه‌ی پیگردهای آتی را ممکن می‌سازد. در همان حال، این سازمان، به کمپین اطلاعاتی و تلاش‌های لابی‌گری که در بالا اشاره کردم نیز کمک شایانی خواهد بود.

درخواست اجرای عدالت در پرونده‌ی سال 67 نیازمند تلاش پیگیر و جدی از جانب جامعه‌ی کوشش‌گران حقوق بشر است. کارهای بنیادین بسیاری باید انجام پذیرد پیش از آنکه ما پروژه‌ی پیگرد عوامل دست اندرکار سال 67 را به طور جدی آغاز کنیم. تا به امروز دو دهه گذشته است بدون آن که هیچگونه اقدام اساسی در برابر این جنایات علیه بشریت صورت گیرد. در این دو دهه، خاطراتی کمرنگ شده‌اند و مدارکی گم شده‌اند. باید دست به کار شویم. زمان برای از دست دادن نداریم.

پانوشت:

* نسخه ای از احکام مربوط به مجاهدین اکنون به طور گسترده در دسترس است.

برای مطالعه بیشتر در باره ی این واقعه می توانید به متن انگلیسی پژوهش مرکز حقوق بشر دانشگاه هاروارد توسط همین نویسنده مراجعه کنید http://www.law.harvard.edu/students/orgs/hrj/iss20/shahrooz.pdf
..............................

گذار
چشم‌اندازی برای حقوق بشر و دموکراسی در ایران
http://www.gozaar.org/template1.php?id=1078&language=persian

Wednesday, August 6, 2008

نهضت مشروطه ایران و حقوق حقه مردم

نهضت مشروطه ایران که سد و دو سال پیش ، پس از یک دوره بیست ساله تحولات فکری و اجتمائی به پیروزی رسید حکم ممیزی است که تاریخ ایران را به دو دوره فرهنگی ، اجتمائی ، سیاسی و حقوقی تقسیم می کند و پاسداشت این نهضت بزرگ و افتخار آمیز ، بزرگ داشت آزادی خواهان و آزادی خواهی ترقی خواهی ، قانون مداری و ناسیونالیسم ایرانی است.

فرهیختگان جامعه ایران در آن ایام به روشنی در یافته بودند که برای نجات جامعه در غفلت نگهداشته شده وفقرزده ای که کمرش زیر فشارهای قدرتمندان وابسته به دربار فاسد و حمایت شده از سوی بیگانگان خم شده و عملکرد بخش بزرگی از روحانیان، جامعه را بیش از پیش به قهقرا می برد چاره ای جز آن نیست که مردم را به حقوق حقه خویش آگاه سازند و آنان را برای مشارکت در تعین سرنوشت خویش ، عقب راندن حاکمیت استبدادی و غیر پاسخگو آماده سازند. در این راستا هدف های خود را متوجه استقلال ایران و حفظ تمامیت ارضی ، استقرار حاکمیت قانون ، تشکیل پارلمان برگزیده مردم،پاسخگو کردن همه ارگانها و مقام های حکومتی ، حقوق شهروندی برای همه باشندگان ایران زمین از هر آئین و مذهب و قومی که هستند ، حق آزادی بیان و اندیشه و بالاخره استقرار حاکمیت مردم ساختند.

افسوس و سد افسوس که در پی استقرار حکومت مشروطه در ایران هیچ یک از برقدرت نشستگان از محمد علی شاه گرفته تا پادشاهان پهلوی ، نه تنها تمایل به تمکین ازاهداف و دستاوردهای سیاسی نهضت مشروطه از خود نشان ندادند ، که هر یک بگونه ای با آنها سر ستیز داشتند.

امروز نیزکه نظام اسلامی حاکم بر ایران که جز درابعاد و امکانا تش، روز به روز به دوران استبدادی قاجار نزدیک تر می شود، با جنبش عمیق و نیرومندی متشکل از جوانان ، زنان ، دانشجویان ، کارگران ، معلمان و روشنفکران روبروست. این جنبش با الهام از مبارزات تاریخی مردم ایران بویژه نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن نفت در راه استقرار حاکمیت ملی ،کسب آزادی های
اساسی خود و برای دفاع از تمامیت ارضی ایران به مبارزه همه جانبه خود ادامه می دهد و تا دستیابی به آرزوهای تاریخی وحقوق بر حق خود از پای نخواهد نشست .


پاینده ایران

جبهه ملی ایران- آلمان

امرداد 1387

www.jmiran.de