Thursday, April 30, 2009

تشکل های کارگری ایران خواستار بهبود شرایط کار شدند

راديو فردا : 10 تشکل مستقل کارگری ايران روز سه شنبه با انتشار بيانيه ای به مناسبت روز جهانی کارگر، اول ماه مه،خواستار داشتن يک زندگی انسانی برای ميليون ها کارگر شدند.

امضا کنندگان اين بيانيه، کميته برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، اتحاديه آزاد کارگران ايران، هيئت بازگشايی سنديکای کارگران نقاش و تزئينات ساختمان، کانون مدافعان حقوق کارگر، شورای همکاری تشکل ها و فعالين کارگری، کميته پيگيری ايجاد تشکل های کارگری، کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکل های کارگری، شورای زنان و جمعی از فعالين کارگری، هستند.
در بيانيه اين تشکل های کارگری، ۱۵ درخواست، از جمله افزايش حداقل دستمزد مطرح شده است.
شورای عالی کار در روزهای پايانی سال گذشته، حداقل دستمزد کارگران در ايران در سال جاری را حدود ۲۶۴ هزار تومان در ماه تعيين کرد.

اين در حالی است که حسين راغفر، تدوينگر نقشه جغرافيايی فقر کشور و استاد دانشگاه در تهران، خط فقر در سال جاری را بيش از ۸۰۰ هزار تومان، برای شهر تهران، اعلام کرده است.

آقای راغفر گفته است: «با توجه به کسری بودجه قابل توجه دولت، کاهش در آمدهای نفتی و سياست های متناقض دولت در حوزه توليد درکنار بحران جهانی اقتصاد، انتظار می رود سر ريزهای نابرابری های اقتصادی در سال آينده به شدت افزايش يابد.»
همزمان با اين شرايط، گزارش رسانه ها در ايران حاکی از تعطيلی روزافزون کارخانه ها و اخراج گسترده کارگران است. در حال حاضر، نرخ بيکاری در ايران بالای ۱۲ درصد است.

بسياری از کارشناسان اقتصادی می گويند که سياست های دولت محمود احمدی نژاد از جمله واردات بی رويه موجب تعطيلی کارخانه ها شده است.

در اين خصوص، عليرضا محجوب، دبير کل خانه کارگر، چندی پيش از تعطيلی حداقل ۴۰۰ واحد توليدی و اخراج حدود ۲۰۰ هزار کارگر سخن گفت.

اين آمار، تکذيب محمد جهرمی، وزير کار و امور اجتماعی، را به همراه داشت. اين در حالی بود که آقای جهرمی در نيمه سال گذشته از بيکار شدن ۲۵۳ هزار کارگر، تنها در شش ماه نخست سال ۱۳۸۷ خبر داده بود.
در ارتباط با بدتر شدن شرايط زندگی کارگران، تشکل های امضا کننده بيانيه روز اول ماه مه نوشته اند: « ما، کارگران، در مقابل اين وضعيت به غايت ضد انسانی و گسترش عمق و دامنه آن سکوت نخواهيم کرد و اجازه نخواهيم داد بيش از اين، حق حيات و هستی ما را به تباهی بکشانند.»

در اين بيانيه با اشاره به اينکه کارگران، توليد کنندگان اصلی ثروت و نعمت در جامعه هستند، آمده است: « ما حق مسلم خود می دانيم تا با بالاترين استاندارد های حيات بشر در آسايش و رفاه، زندگی کنيم.»

تشکل های امضا کننده بيانيه اول ماه مه در ادامه به دستمزدهای به شدت زير خط فقر، اخراج و بيکاری گسترده کارگران، عدم پرداخت به موقع دستمزد ميليون ها کارگر، تحميل قرار دادهای موقت و سفيد امضاء، بازداشت و زندانی کردن کارگران و سرکوب تشکل ها و اعتراضات کارگری اعتراض کرده اند.

در پايان اين بيانيه، ۱۵ خواسته تشکل های مستقل کارگری ذکر شده است که از جمله آنها، تامين امنيت شغلی برای همه کارگران و توقف اخراج ها، لغو قراردادهای موقت و سفيد امضاء، افزايش فوری حداقل دستمزدها براساس اعلام نظر خود کارگران و برپايی تشکل های مستقل کارگری هستند.

در اين بيانيه همچنين آمده است: «اعتصاب، اعتراض، تجمع و آزادی بيان، بايد بدون قيد و شرط به عنوان حقوق خدشه ناپذير اجتماعی کارگران به رسميت شناخته شوند.»

تشکل های کارگری در بيانيه مشترک خود در عين حال، خواستار برابری حقوق زنان و مردان، آزادی تمامی کارگران زندانی از جمله منصور اسانلو و ابراهيم مددی و لغو تمامی احکام صادر شده برای فعالان کارگری و توقف پيگرد های قضايی و امنيتی عليه آنان شدند.

پشتيبانی از جنبش های آزادی خواهانه و برابری طلب همچون جنبش دانشجويی و زنان و درخواست برای اعلام رسمی تعطيلی روز اول ماه مه و لغو محدوديت در برگزاری مراسم اين روز از ديگر خواسته های موجود در اين بيانيه هستند

نامه خانواده های دانشجویان دربند امیرکبیر به آیت الله هاشمی شاهرودی: آیا عزیزان ما شهروند ایران نیستند؟

خبرنامه امیرکبیر: خانواده های دانشجویان دربند امیرکبیر با ارسال نامه ای به آیت الله هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه خواستار رعایت حقوق شهروندی فرزندان خود شدند. متن این نامه به شرح زیر است

بسمه تعالی

حضرت آیت الله شاهرودی، ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام

احتراما به استحضار می رساند چهار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر با نام های مجید توکلی، حسین ترکاشوند، اسماعیل سلمانپور و کوروش دانشیار بیش از هشتاد روز است که بدون دسترسی به وکیل و هیچ گونه ملاقاتی با خانواده هایشان در بازداشت به سر می برند. نزدیک به شصت روز از بازداشت دیگر فرزندانمان با نام های عباس حکیم زاده، مهدی مشایخی، احمد قصابان، نریمان مصطفوی و بیش از ۴۰ روز از دستگیری یاسر ترکمن نیز می گذرد. چند روز پیش نیز مسعود دهقان، فرزند شهید و دانشجوی دیگر این دانشگاه بازداشت شد. تمام بازداشت ها به دلیل اعتراض به دفن شهدا در دانشگاه امیرکبیر و قبل و بعد از مراسم تدفین بوده است. چند تن از دانشجویان طی این مدت حتی تماسی با خانواده های خود نداشتند و اجازه ملاقات خانواده ها و دسترسی وکیل به پرونده آنها داده نشده است

شما طی چند روز گذشته با صدور نامه ای خواستار رسیدگی به وضعیت رکسانا صابری شده اید. جای خوشحالی است که به سرنوشت شهروندان ایرانی حساسیت نشان می دهید اما آیا عزیزان ما شهروند ایران نیستند؟ آیا رسیدگی عادلانه یعنی فرق گذاشتن بین شهروندان ایرانی؟ چرا دستوری مشابه برای فرزندان بیگناه و جوان ما صادر نمی کنید؟ مادر و پدرهایی که هر روز با مراجعه به دادگاه انقلاب بی هیچ نتیجه ای باز می گردند و برنگرانی شان افزوده می شود، تاب و توان زندانی بودن فرزندانشان را در سلول های انفرادی زندان اوین ندارند. دو ماه است که برای دیدن آنها و اطلاع از وضعیت جسمانی شان به هر دری زده ایم اما هیچ نتیجه ای نگرفتیم. وقتی فرزندانمان را نمی بینیم چگونه اطمینان داشته باشیم که سالم هستند. چگونه آرام بگیریم در حالی که حتی از وضعیت جسمی و روحی آنها اطلاعی نداریم

خواهشمدیم دستورات لازم را جهت دیدار فرزندانمان و آزادی آنها صادر کنید و خانواده نه دانشجوی در بند که جوانی شان را در زندان می گذرانند از نگرانی برهانید

با احترام

خانواده های دانشجویان زندانی
ترکاشوند، ترکمن، توکلی، حکیم زاده، دانشیار، دهقان، قصابان، مشایخی، مصطفوی

Wednesday, April 29, 2009

آزادی برای فعالين و اتحاديه های کارگری در ايران


قطعنامه مشترک اتحاديه های بين المللی کارگری، سایت سندیکای کارگران اتوبوس رانی تهران و حومه


اول ماه می ٢٠٠٩ و آزادی برای فعالان دربند اتحاديه ھای کارگری در ايران

بيش از صد سال است که کارگران و اتحاديه ھايشان در سرتاسر جھان اول ماه می، روز جھانی کارگر را جشن می گيرند. اول ماه می روزی است که کارگران پايبندی شان را برای برقراری آزادی و عدالت اجتماعی به صورت جھانی به نمايش می گذارند. اول ماه می از زمان برگزاری اولين روز جھانی کارگر در سال ١٨٩٠ ، به سبب وجود حکومت ھايی که ھنوز اجتماعات غير رسمی را در اول ماه می ممنوع می کنند، نه تنھا در تجمعات عمومی، بلکه در زندان ھا نيز جشن گرفته شده است

ايران يک چنين کشوری است. سال ھاست که تلاش کارگران برای برگزاری تظاھرات عمومی اول ماه مه با حملات پی در پی، ضرب و شتم و حبس و زندان روبرو بوده است. در دو سال گذشته، کارگران و طرفداران حقوق زحمتکشان، به دنبال سازماندھی تجمعات اول ماه مه به شلاق خوردن در انظار عمومی محکوم شده اند.

محمود صالحی، رھبر اتحاديه مستقل خبازان در کردستان ايران، به جرم تلاش برای برگزاری تظاھراتی در اول ماه مه ٢٠٠٤ ، به مدت يک سال در زندان بسر برد. تشکلات خانه‍ی کارگر و يا شوراھای اسلامی کار که از حمايت دولت برخوردارند، مراسم رسمی جشن ساليانه‍ی اول ماه می براه می اندازند و اين مراسم را برای کارگران به شکلی طراحی می کنند تا در آن به جای پرداختن به مسائل واقعی ای که کارگران با آنھا مواجه اند به صحبت در مورد مسائلی پرداخته شود که دولتمردان خواھان شنيدن آنھا ھستند. اما اتحاديه ھای آزاد کارگری در ايران غيرقانونی اند و ھمواره از شرکت فعالان اتحاديه ھای مستقل کارگری در اين مراسم جلوگيری بعمل
آمده است

سرکوب اتحاديه ھای کارگری در ايران

بطور محض، اتحاديه ھای کارگری در ايران تنھا بخاطر جشن گرفتن اول ماه می نيست که مورد تھاجم قرار می گيرند. ھرگونه گرايشی به اتحاديه مستقل کارگری با دورنمای سرکوب مواجه است.

در ژوئيه ٢٠٠٨ ، پنج ھزار کارگر شرکت نيشکر ھفت تپه در شھر جنوبی شوش، پس از ٤٦ روز اعتصاب بخاطر شش ماه حقوق عقب افتاده شان، يک اتحاديه مستقل کارگری تشکيل دادند. در بيستم دسامبر، پنج تن از رھبران انتخابی اين اتحاديه به جرم" به خطر انداختن امنيت ملی" و" تبليغات ضددولتی" در ارتباط با اعتصاب و تشکيل اتحاديه، متھم شدند. بدنبال استقبال اندک از انتخابات ٢٤ فوريه ٢٠٠٩ برای شورای اسلامی کار در ھفت تپه، کارکنان اتحاديه از جمله "علی نجاتی" رئيس اتحاديه ی ھفت تپه مجددا دستگير شدند. در نتيجه ی فشار ھمکاران و فعالان اتحاديه ھای کارگری در سرتاسر جھان علی نجاتی پس از ٤٥ روز بازداشت -٣٣ روز آن در سلول انفرادی، به قيد وثيقه آزاد شد. در چھاردھم مارچ، علی نجاتی و چھار تن ديگر از رھبران سنديکای کارگران ھفت تپه به يک سال زندان محکوم شدند.

ھم اکنون منصور اسالو و ابراھيم مددی، رھبران سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تھران و حومه، صرفا به خاطر فعاليت ھای اتحاديه ای شان، در حال

سپری کردن بترتيب: پنج سال و سه و نيم سال حکم زندان می باشند. در سومين دوره ی زندان اسالو برخوردھای ناگواری با وی شده و از مداوای ضروری برای سلامتی وی سر باز زده شده است. درست قبل از تأسيس اتحاديه ھا در سال ٢٠٠٥ ، فعالانی از جمله اسالو بشدت از جانب اوباشان و اعضای ارگان ھای مورد حمايت دولت مورد حمله واقع شدند. برخی از کارگران در پی حمايت از عملکردھای اتحاديه به شکل غير عادلانه ای ھمچنان از کار برکنار مانده اند. فرزاد کمانگر، معلم و فعال اتحاديه که از جولای ٢٠٠٦ در بازداشت بسر می برد، در فوريه ٢٠٠٨ به مجازات مرگ محکوم و به زندان مشھور اوين در تھران منتقل شد.
ھمه فعالان اتحاديه ای ايران که صرفا بخاطر فعاليت ھای مشروع و مسالمت آميزشان ھم اکنون در زندان بسر می برند بايد فورا آزاد شده و اتھامات عليه آنھايی که با خطر زندان مواجه اند بدون ھيچ قيد و شرطی پس گرفته شود

اول ماه می امسال افراد و سازمانھا در داخل و خارج از ايران، برای آزادی اين رھبران کارگری زندانی که برای ارتقاء حقوق اوليه اتحاديه ھای کارگری در ايران و کارگران و حقوق بشر در سطح جھان مبارزه می کنند دست به کارزار زده اند.
دولت ايران قبل از اول ماه می ٢٠٠٩ و احتمالا انتخابات رياست جمھوری در جون، در حال شدت بخشيدن به سرکوب ھای خود عليه اتحاديه ھای مستقل کارگری می باشد

ھم چنان که ما در آستانه ی اول ماه می ٢٠٠٩ می باشيم، سازمان آموزش جھانی (ايی.آی)، فدراسيون بين المللی کارگران حمل و نقل (آی.تی.اف)، کنفدراسيون بين المللی اتحاديه کارگری (آی.تی. يو. سی)، و اتحاديه بين المللی کارگران صنايع مواد غذايی، کشاورزی و خدمات (آی يو اف) ھم پيمان مجددا مايلند که توجه جوامع بين المللی را به مبارزه ی مشترکمان در حمايت از حقوق پايه ای کارگر و اتحاديه کارگری در ايران جلب نمايند. حق تشکل کارگران، قرادادھای دسته جمعی با کارفرمايان و حق اعتصاب ھم چنان که در کنوانسيون ھای آی.ال.او مورد تجليل واقع شده، حقوق لازم و لاينفک انسانی اند. کارگران ايران بايد آزاد باشند تا حقوقی را که کارگران در ھر مکانی شايسته ی برخورداری از آنند را تجربه کنند. ما مقامات را فرا می خوانيم تا به کارگران در ايران اجازه دھند آزادانه برای جشن گرفتن روز کارگر به خواھران و برادرانشان در گوشه و کنار جھان بپيوندند، و خواھان آزادی فوری و بی قيد و شرط منصور اسالو، ابراھيم مددی، فرزاد کمانگر و کليه زندانيان ديگری ھستيم که در حال حاضر بخاطر کوشش برای بھره مندی از حقوق پايه ای شان به عنوان کارگران و فعالان اتحاديه ھا يا در زندان بسر می برند و يا با خطر زندانی شدن مواجه اند

٢٧ آوريل ٢٠٠٩

اتحاديه بين المللی کارگران صنايع مواد غذايی، کشاورزی و خدمات (آی. يو. اف)
سازمان آموزش جھانی (ايی. آی)
فدراسيون بين المللی کارگران حمل و نقل (آی. تی. اف)
کنفدراسيون بين المللی اتحاديه کارگری (آی. تی. يو. سی

Tuesday, April 28, 2009

از حرکت حقوقی و صنفی کانون معلمان ایران حمایت میکنیم

اطلاعیه مطبوعاتی

آموزش وپرورش به عنوان یکی از اصول اساسی توسعه در جوامع امروزی شناخته شده و از آن به عنوان ابزار اصلی برای بهبود وضعیت حقوق بشر وترویج آزادی های انسانی ومدنی یاد می شود، اما متأسفانه در کشور ما به جای نگاه تولیدی به نهاد آموزش وپرورش از آن به عنوان نهادی مصرفی یاد می‌شود و هنوز در سیاست‌گذاری‌های کلان به صورت اساسی به تربیت نیروی انسانی توجه نشده است و مسئولین حاضر نیستند بپذیرند که آموزش وپرورش رکن اساسی توسعه‌ی پایدار وسرمایه‌ی ‌انسانی متخصص، بالاترین سرمایه برای توسعه وپیشرفت کشور است.

کانون معلمان ایران به عنوان تشکلی صنفی وغیر سیاسی در حدود ده سال است برای بهبود وضعیت آموزش وپرورش کشور وبهبود وضعیت معیشتی معلمان عزیز تلاش می‌کند و اعضای این تشکل تاکنون هزینه‌های زیادی ازجمله زندان، تبعید وانفصال را پرداخته‌اند به این امید که در وضعیت ناگوار آموزش وپروش کشور تغییرات مثبتی حاصل شود که متأسفانه در این یک دهه یا ندای عدالت طلبی معلمان وتنها تشکل اصلی آنان را مسئولان نشنیده‌اند و یا این عدالت خواهی با سهل انگاری‌های مکرر آنان روبه‌رو شده است که همین امر باعث وارد آمدن خسارات زیادی به جامعه دانش پژوه شده است. پایه گذاری ناهنجاری و بروز معضلات بی‌شمار اخلاقی و اجتماعی در کشور تا حدود زیادی به بی‌توجهی‌های مسئولین کشور نسبت به اهمیت آموزش و پرورش ونقش معلمان در آن باز می‌گردد.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ضمن تقدیر از همه‌ی تلاش‌های عدالت جویانه‌ی کانون معلمان ایران در جریان سال‌های اخیر وهزینه‌های فراوانی که فعالان صنفی-فرهنگی در راه بهبود وضعیت آموزشی کشور پرداخته‌اند یک بار دیگر حمایت کامل خود را از برنامه‌ی اعتصاب روزهای6 ،7و 8 اردیبهشت ماه این کانون ومعلمان ابراز می‌دارد و از همه‌ی دانش آموزان عزیز وخانواده‌های گرامی آن‌ها نیز می‌خواهد که این قشر فرهنگی را در این حرکت قانونی یاری دهند تا در تصحیح نقص‌های ساختاری سیستم آموزش وپرورش و بالطبع آن ساختن آینده‌یی بهتر برای کشور سهیم شوند و در همان حال این مجموعه به مسئولان اجرایی کشور نیز گوش‌زد می‌کند که بیش از این با بی توجهی و نقض مکرر قانون و برخوردهای پلیسی وامنیتی با معلمان از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی نکنند چرا که آن‌چه که در مطالبات و اعتراضات معلمان ایران مطرح می‌شود تنها اجرای قانون است که سیستم آموزشی و جامعه نیز از آن ذینفع خواهد بود، است.


دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

تهران – ششم اردیبهشت ماه 1388

Monday, April 27, 2009

همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات

کانون زنان ایرانی :گروهها و فعالان جنبش زنان ایران نیز واردکارزار انتخاباتی شدند.البته نه برای حمایت از یک کاندیدای خاص که برای طرح مطالبات زنان.آنها صبح امروز با برگزاری یک کنفرانس خبری و همچنین با صدور بیانیه ای در تهران موجودیت خود را تحت عنوان "همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات " اعلام کردند.بیانیه ای که هم چرایی حضور آنها را در زمانه انتخابات بیان می کند و هم خواسته هایشان را از رییس جمهوری آینده .آنها همچین در بیانیه خود شرح داده اند که در ایام انتخابات چه خواهند کرد

متن کامل بیانیه به این شرح است

بیانیه ی آغاز به کار «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات

چرا ائتلاف در زمانه انتخابات؟

ما، بخشی از جنبش زنان ایران، به عنوان کنشگران جامعه ی مدنی در عرصه های گوناگون صنفی، مطبوعاتی، سازمان های غیردولتی، احزاب، و از درون کمپین های متعدد، طی سالیان گذشته راه های گوناگونی را برای تحقق خواسته های زنان پیموده ایم و هرگاه ضرورت اقتضا می کرده، برای تحقق این خواسته ها در کنار هم گام برداشته ایم. امروز نیز مصمم شده ایم، به منظور ارائه ی بخشی از مطالبات خود و زنان سرزمین مان، با بهره گیری از فضای انتخاباتی، ائتلاف دیگری را شکل دهیم. هدف این ائتلاف صرفا طرح مطالبات زنان است و درصدد حمایت از کاندیدایی خاص یا مداخله در حق شهروندان برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات نیست، بلکه در پرتو این کنش دسته جمعی

ـ ما می خواهیم گفتمان «دولت ـ مردانه» را، که معمولا در فضای انتخابات غلبه دارد، از راه مسالمتآمیز به سمت تحقق نیازهای جامعهی مدنی و بهخصوص مطالبات معوق مانده ی زنان سوق دهیم

ـ ما می خواهیم از طریق کنش جمعی خویش، مسئولان را متوجه کنیم که باید، نه فقط به لایه های راس هرم قدرت،که به گروه های مردمی و اقشار حاشیه ای نیز پاسخگو باشند و اگر درصدد جلب آرای زنان، دانشجویان، معلمان و سایر اقشار جامعه و کسب مشروعیت هستند، باید در قبال آن برای تحقق مطالبات و خواسته های آنان نیز تلاش کنند

ـ ما می خواهیم از این طریق نشان دهیم که اگر «نیک بنگریم»، در سخت ترین شرایط اجتماعی و سیاسی هم میتوان شهروندی تاثیرگذار بود و برای زندگی بهتر و عادلانه تلاش کرد، ولی تحقق این امر مشروط به آن است که ما زنان بتوانیم و ثابت کنیم که از ظرفیت، هوشیاری و جسارت آزمودن راه های گوناگون مدنی برخورداریم. زیرا تجربه نشان داده که هر فضا و روزنه ای که زنان واگذاشته اند، بلافاصله با حضور "زن ستیزان" فتح شده و زندگی یکایک زنان کشور را بیش از پیش دستخوش تبعیض ها و محدودیت های غیرانسانی و رفتارهای خشونت بار کرده است

به دنبال چه هستیم؟

برابری حقوقی و رفع تبعیض های جنسیتی، قومی و طبقاتی جوهر و شالوده ی مشترک مطالبات زنان در تمامی اقشار جامعه است. زنان ایران از طبقات و گروه های گوناگون اجتماعی، با این باور که ساختارهای اجتماعی در شرایط و روابط جنسیتی تاثیر دارد، همواره همدوش مردان، برای دستیابی به دموکراسی، آزادی های فردی و مدنی و حقوق شهروندی مبارزه كرده اند و از این روست که امروز نیز مانند گذشته در کنار دیگر گروههای اجتماعی، علاوه بر درخواست های مشخص خود، خواستار به رسمیت شناختن و تحقق آزادی های عمومی مصرح در قانون اساسی از جمله آزادی بیان، آزادی اجتماعات و... و همچنین توقف فشارهای گوناگون بر زنان، دانشجویان، کارگران، معلمان، اقوام و مذاهب گوناگون هستند. اما از سوی دیگر نیز می دانند که برابری جنسیتی پیش شرط تحقق دموکراسی، توسعه ی پایدار و دستیابی به جامعه ای سالم، انسانی و عاری از خشونت، فقر و بی عدالتی است

از این رو ما، زنان و مردان ایرانی، با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض از زندگی زنان، هیچ جامعه ای به دموکراسی و عدالت ـ این دو آرمان همیشگی جامعه ی ایرانی ـ دست نخواهد یافت، از کاندیداهای ریاست جمهوری می خواهیم در سیاست ها و برنامه های خود، دو مطالبه ی اساسی ما را (که زمینه¬ساز تحقق مطالبات زنان در حوزه های گوناگون مندرج در جزوه ی تشریحی این ائتلاف است) مورد توجه قرار دهند

پیگیری مجدانه ی پیوستن ایران به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان

میدانیم که لایحه ی «پیوستن دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» توسط دولت هفتم به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد، اما متاسفانه پس از آن که این لایحه در مجلس ششم به تصویب رسید، شورای نگهبان آن را رد کرد و مجلس این لایحه را برای تصمیم گیری به مجمع تشخیص مصلحت نظام، که رئیس جمهور هم یکی از اعضای آن است، ارجاع داد. از این رو، از رئیس جمهور آینده می خواهیم با احترام به اصل برابری ، عدم تبعیض و عدالت جنسیتی، پیگیری مجدانه ی پیوستن ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان را در صدر اولویت های خود قرار دهد

تلاش در جهت رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و به ویژه بازنگری و اصلاح اصول 19، 20، 21 و 115 قانون اساسی، به منظور گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط

می دانیم که تغییر یا اصلاح قوانین تبعیض آمیز در حوزه ی اختیارات ریاست جمهوری نیست، اما به این امر نیز واقف ایم که اگر هیئت دولت آینده به اصل برابری زنان کشور پایبند باشد و آن را از وظایف خود بداند می تواند با امکانات و مجموعه ظرفیت های خود در جهت رفع تبعیضات قانونی علیه زنان اقدامات بسیار موثری انجام دهد و برای آن که مردم و نیز مجلس بتوانند در جهت تغییر قوانین مدنی و جزایی تلاش کنند، باید در وهله ی اول با گنجاندن «اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط» در قانون اساسی این امکان را فراهم آورد

چه خواهیم کرد؟

ما برای طرح و گسترش مطالبات زنان در میان مردم و مسئولان، هر اقدامی را که لازم باشد، در حد توان و امکانات خود در سه سطح مردم، جامعه¬ی مدنی و کاندیداها، انجام خواهیم داد و امیدوار هستیم که بتوانیم حداقل در فضای انتخابات به بسط خواسته¬ها و مطالبات زنان در سطح جامعه و در میان مسئولان تلاش کنیم و با تحقق دو مطالبه¬ی کلیدی ذکر شده، در جهت نیل به سایر درخواست¬های زنان نیز قدم برداریم

و اما چگونه؟

ما در این حرکت مسالمت آمیز و دسته جمعی سعی خواهیم کرد با توافق هرچه گسترده¬تر در میان گروه های جنبش زنان و نیز دیگر گروه های اجتماعی، مسیر آینده ی این ائتلاف را با مشارکت همه ی علاقه مندانی که به آن می پیوندند مشخص کنیم. از این رو از تمامی گروه ها و افرادی که تمایل دارند به این ائتلاف ملحق شوند و مسیر حرکت آن را شکل دهند می خواهیم با ای میل زیر تماس بگیرند و در گردهمایی ها و جلسات بحث و تصمیم گیری درباره ی چگونگی ادامه ی حرکت مشارکت کنند تا از این طریق بتوانیم با همفکری و توافق هرچه وسیع¬تر در طرح مطالبات زنان در این مقطع توفیق یابیم.

برای امضاء بیانیه و پیوستن به این حرکت با ای¬میل زیر تماس بگیرد

activistwomenforum@gmail.com

گروه ها و افراد اولیه ی امضاکننده ی این بیانیه

میدان زنان

کانون زنان ایرانی

مدرسه فمینیستی

انجمن زنان پارس

گروه تغییر برای برابری در اصفهان

کمپین یک میلیون امضاء در قم

انجمن تلاشگران سلامت

انجمن ملی زنان کارآفرین

جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان

جمعی از مادران صلح

شبکه وکلای داوطلب

انجمن زنان مدیر کارآفرین

کمیته زنان سازمان دانش آموختگان تحکیم وحدت

کمیته زنان انجمن های اسلامی شرق کشور

کمیته زنان فرزندان اهورایی ایران

انجمن فراسو (تبریز)

کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت

گروه زنان انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف

کمیته گزارشگران حقوق بشر

افراد( به ترتیب حروف الفبا:)

آزیتا شرف جهان

آسیه امینی

آمنه شیرافکن

آناهید آباد

آیدا قجر

آینا قطبی یعقوبی

اشرف گرامی زادگان

اعظم اکبرزاده

اعظم صادقی خطیبی

اعظم طالقانی

افسر صفائیان

اکرم خیر خواه

اکرم مینویی

الناز بابایی

الهه کولایی

اشرف چیتگرزاده

باران کوثری

بهار آذرم

بهاره هدایت

بیژن زاده

پرستو دوکوهکی

پروین بختیارنژاد

ترانه بنی یعقوب

ثریا سهرابی نژاد

تهمینه طاهری

حمیده ابراهیمی

خدیجه مقدم

خسرو دلیرثانی

رزا حسامی

رزیتا شرف جهان

رودابه امیدیان

رویا زینل

زهرا بی شتاب

زهرا اکبرزاده

زهرا بی شتاب

زهرا سعیدزاده

زهرا مینویی

زهره امینی

زهره معینی

ژیلا بنی یعقوب

ژیلا شریعت پناهی

سارا صباغیان

ساقی لقایی

ساناز محسن پور

سحر طالبی

سعیده نادری

سوسن شریعتی

سولماز ایگدر

سونیا ترکمان

سیمین بهبهانی

شادی صدر

شهره مهولاتی

شهلا اعزازی

شهلا شرکت

شهلا لاهیجی

شیرین عبادی

شیوا نظرآهاری

صادقه شیردل

طاهره طالقانی

عارفه الیاسی

غزال شولی زاده

غزال محسن پور

فاطمه امدادی

فاطمه سیف اللهی

فاطمه صادقی

فاطمه گوارایی

فاطمه مسجدی

فخرالسادات محتشمی پور

فرزانه دشتی

فرزانه طاهری

فرشته اصانلو

فرشته جمشیدی

فرنگیس مزداپور

فریده غائب

فیروزه صابر

گوهر شمیرانی

گیتی پورفاضل

گیتی خیرخواه

گلبهار ممویی

لادن علوی

لیلا انصاری

لیلا صحت

لیلی ارشد

محبوبه عباسقلی زاده

مرضیه داورزنی

مریم بهرمن

مریم بهشتی

مریم بیدگلی

مریم رحمانی

مریم قنبری

مریم کیان ارثی

مریم مجد

مریم یاسمین شیرازی

مژگان جعفریان

مسرور منشی زاده

منصوره شجاعی

منیژه رسولزاده

مونا محمدزاده

مهرنوش اعتمادی

مهسا برخوردار

مهسا فتوحی

مهین فهیمی

مینو کیامان

مینو مرتاضی

میترا آناهید

ناهید توسلی

نسرین افضلی

نسرین ستوده

نسرین علوی

نسرین ملکی

نسیم سرابندی

نسیم غنوی

نوشین احمدی خراسانی

نیلوفر مهدیان

وحیده مولوی

هاله سحابی

هایده تابش

هدا عمید

یاسمن دادور

یاسمن نیلفروشان

جمع آوری امضاء دارد


http://irwomen.net

Saturday, April 25, 2009

برنامه ما چیست؟

برنامه ما لو رفت!

جالب اینکه مامورین بیش از ما به برنامه ما امید داشتند!!!


Friday, April 17, 2009

افزايش فشار بر زندانيان؛ نگهداری اجباری زندانيان در سرما

کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی، تهران پنح شنبه ۲۷ فروردين ۸۸ - بر اساس گزارشات دريافتی از داخل زندان رجائی شهر کرج (گوهردشت)، مقامات زندان در تاريخ ۲۴ فروردين ماه امسال، در حالی که هوا به شدت سرد و غير قابل تحمل بود و بارش باران و برف جريان داشت، همه زندانيان سياسی و غير سياسی را در قسمت هواخوری زندان به اجبار ساعت ها نگه داشتند. اين اقدام مبهم مقامات زندان که هنوز در اين باره پاسخی به زندانيان معترض نداده اند، موجب سرما خوردگی و بيماری عده ای از زندانيان شده است

به گفته تعدادی از زندانيان اين زندان، در اين اوضا ع تعدادی از زندانيان سياسی که مجال پوشيدن کفش يا دمپايی را نيافتند به دستور افسر نگهبان وقت و مسئولين امنيتی زندان( از جمله کرمانی) با پای برهنه روی آسفالت هوا خوری زندان نگه داشته شدند و به وضعيت سلامتی و ميزان مقاومت بدن آنها در مقابل سرمای شديد اعتنايی نشد.

بعد از وقوع قتل های مشکوک از جمله مرگ نا متعارف زندانی سياسی امير حسين حشمت ساران در زندان مذکور و همچنين اميدرضا مير صيافی در زندان اوين ، برخوردها و تعامل با زندانيان تحت الشعاع قرار گرفته و برای ايجاد رعب و وحشت آنها را با انواع و اقسام توهين ، تحقير و حتی ضرب و شتم مواجه می سازند. لازم به ذکر است که برخوردها نسبت به قبل با شدت عمل بيشتری تداوم يافته است به نحوی که با حملات ناگهانی به سلول ها، افراد محبوس را مورد آزار و اذيت قرار داده و با فحاشی های رکيک به آنان توهين می کنند تا آنجايی که حتی به پرده های داخل سلول ها هم که جزئی از بيت المال است رحم نکرده و آنها را پاره می کنند تا مرزبندی هايی که جهت رفاه حال زندانيان توسط پرده ها ايجاد می شود را بر هم بزنند.

چند نفر از زندانيان زندان رجائی شهر به کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی گزارش داده اند که مقامات زندان تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا با اعمال فشارهای روانی به زندانيان، شرايط زندگی در اين زندان را سخت تر از پيش کنند. تا کنون عکس العمل هايی نسبت به اين نوع برخوردهای غير اخلاقی و و مغاير با قوانين سيستم قضايی جمهوری اسلامی و موازين بين المللی از طرف زندانيان صورت گرفته است.

تعدادی از زندانيان در تماسی با کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی گفته اند پس از آنکه مراتب اعتراض خود را به مسئولين زندان ابلاغ کردند و بی نتيجه ماند با مدير سازمان زندانها مکاتبه و تماس حاصل نمودند که اين اقدام هم تا کنون نتيجه ای در بر نداشته است.

علارغم اينکه در طبقه بندی سازمان زندان های جمهوری اسلامی زندان رجاوی شهر به نگهداری جرائم عمدی از قبيل قتل و شرارت اختصاص يافته اما ده ها زندانی سياس يدر اين زندان نگهداری می شوند.

کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی از مقامات جمهوری اسلامی می خواهد حقوق انسانی و قانونی زندانيان را رعايت کند. اين کميته همچنين برای بهبود وضعيت زندانيان همه تلاش خود را انجام می دهد و در اين راه از نهادهای بين المللی نيز کمک می گيرد.

کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی، تهران
komitedefa@gmail.com

Wednesday, April 15, 2009

فراخوان کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان

توافقنامه ی بن و پس از آن تصویب قانون اساسی افغانستان و الحاق دولت به کنوانسیون بین المللی رفع هر گونه خشونت علیه زنان، آغاز به رسمیت شناختن حقوق و مشارکت سیاسی زنان در افغانستان پس از طالبان به شمار میرود؛ اما با آنهم تمامی این تحولات، نتوانست نقطه ی پایان بر انزوا و عدم مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان افغان باشد، زیرا تا هنوزبرای زنان به دلیل نداشتن قدرت نظامی، پشتوانه ی اقتصادی و محرومیت طولانی از مشارکت اجتماعی، سهم مورد توقع در حکومت و نهاد های قدرت داده نشده است

به عنوان نمونه برخلاف تعهدات بین المللی، حکومت افغانستان، کابینه ی با تنها یک زن و ستره محکمه بدون حضور زنان را ساخت. در تمام این مدت تا اکنون تنها با لابی کردن جامعه بین المللی و با فشار گروه های زنان، حکومت وادار به تصویب برخی قوانین و امتیاز های اداری و سیاسی به نفع زنان شده بود ؛ اما در هفت سال گذشته روشن گردید که گاهی تعهدات حکومت دستخوش مصلحت ها و فشار های سیاسی می شود. از سوی دیگر، جامعه جهانی نیز به دلیل مصلحت های سیاسی، از فشار لازم بالای حکومت، در قسمت حضور بیشتر زنان در کابینه و قوه قضاییه خود داری کرده وتن به تصویب قوانین ضد حقوق بشری زنان داده است. اکنون دولت افغانستان از روند توافقات بن ومسیر اصلی اش کاملا خارج وجامعه ما باردیگر به استبداد،عقب گرایی وبنیادگرایی میگراید.زیرا دولت با وجود حمایت جامعه جهانی و مصارفات گزاف پولی بخاطر مصلحت وسازش های سیاسی عقب پرده وتفکرو اندیشه عقب گرایانه نتوانست کوچک ترین نیازمندی ملت مظلوم،محروم و جنگ زده را برآورده سازد،بنا برای پنهان کردن واقعیت های عینی وذهنی جامعه وکتمان ضعف خویش وامتیاز دادن به اپوزیسیون بنیادگرا به یک عمل دیگر ضد زن دست یازید و آن تصویب و توشیح قانون احوال شخصیه اهل تشیح است.


این قانون که در مغایرت با قانون اساسی کشور قرار دارد ازسوی حلقات زن ستیز و بنیادگرای مذهبی مهر تایید خورد. قانون مذکور زن سرزمین افغانستان را با وجود داشتن حق مساوی ، تسجیل شده در قانون اساسی،از حقوق اولیه انسانی اش محروم می سازد. با یک کلام می توان گفت که زن در افغانستان هنوز هم جنس دوم به حساب می رود حقوق انسانی وی با چالش ها و پدیده های عقب مانده بدوی چون عنعنه ،رسوم ناپسند و مذهب را وسیله قراردادن، پایمال گردیده و در حاشیه جامعه رانده میشود.


همان گونه که تجربه جنبشهای زنانه در کشورهای دیگر نشان داده است، قوانین عادلانه و به دست آوردن فرصتهای برابر برای زنان، در نتیجه کار و مبارزه ی زنان در کنار حمایت جهانی از این دست جنبشها میسر بوده است. در افغانستان، این تجربه ها به همت زنان افغان امکان پذیر بوده و زمینه عملی شدن آن در یک جا شدن، دادخواهی پیگیر، استفاده از افکار عمومی داخلی و خارجی و تقویت انجمن ها و شبکه های حمایت از زنان افغان در سطح ملی و منطقه یی امکان پذیر می باشد.


چنانچه کمیته مشارکت سیاسی زنان در ماه ثور سال 1383هجری خورشیدی به ابتکار فعالین حقوق زن در کابل با هدف حمایه از حقوق انسانی و سیاسی زنان و بلند بردن آگاهی سیاسی و رهبری زنان برای مشارکت در قدرت و مبارزه در برابر نظام اجتماعی حاکم برجامعه برای تامین عدالت جنسیتی تاسیس شد .



این کمیته از بدو تاسیس تا حال فعالیت های چون حمایت از حضور زنان در موقیعت های سیاسی، راه اندازی کارزار ها برای اشتراک زنان در روند های انتخاباتی، رایزنی برای حضورسیاسی زنان در کابینه وشورای عالی قضا، برگزاری کنفرانس ها، سیمینار ها و کارگاه های مشورتی وتحلیلی روی بستر سازی دیدگاه های جنسیتی در قوانین وبراه انداختن تظاهرات و راهپیمائی ها به مناسبت های مختلف ، نظارت ازعملکرد دولت وموضع آن در قبال مسله زن، حمایت ازموجودیت وزارت زنان را انجام داده است .

بنا به وسیله این فراخوان از تمام زنان آگاه کشوروشبکه ها وجنبش های زنان جهان که خواهان تحقق حقوق انسانی زنان در افغانستان اند و در همنوایی با این فراخوان کمیته مشارکت سیاسی زنان قرار دارند تقاضا میکنیم که دراین مبارزه حق طلبانه کمیته مشارکت سیاسی را همراهی نموده مسوولیت تاریخی و انسانی خویش را برای اعاده حقوق انسانی زنان ادا نمایند.


لطفا علاقمندی و نظریات خویش را بزودترین فرصت با تماس به نشانی های ذیل اعلام نمایید.


داکتر عالمه موسس و عضو هیآت اجراییه کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان

a_alema@yahoo.de


شفیقه حبیبی ریسس کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان

Shafiqa_h@yahoo.com

Tuesday, April 14, 2009

زنان و دولت دهم

مهرانگیز کار


مدرسه فمینیستی: مطالبات زنان ایرانی به اصلاح قوانین ختم نمی شود. وسعت مطالبات به اندازه ای است که سه قوه مقننه، قضاییه و مجریه برای تأمین آن وظایف و مسئولیتهایی به عهده دارند. زنان تاکنون توانسته اند در شرایط دشوار و با تحمل هزینه های هنگفت مطالبات قانونی خود را با عوامل و نهادهای مؤثر در قانون گذاری در میان بگذارند. اینک که انتخابات رئیس جمهوری و شکلگیری دولت دهم در راه است، وقت مناسب است تا زنان از عموم نامزدهای انتخاباتی بخواهند برنامه های در دستور کار خود را در مواردی که به نیمه ای از جمعیت کشور مربوط می شود با توجه به مشکلات خاص این نیمه انتشار دهند

زنان ایرانی دولت دهم را در حدودی که قانون اساسی تعیین کرده مسئول و مکلف می شناسند و نسبت به چگونگی خط مشی آن در برابر مشکلات جدی زنان در آینده دغدغه خاطر دارند. انتظار این است که جمعیت زنان آگاه ایرانی ورود به حوزه های رأی را مشروط به کسب اطلاع از برنامه های نامزدها کرده و بدون قناعت وجدانی وارد این عرصه نشوند. زنان حق خود می دانند تا آگاهانه به سوی حوزه های انتخاباتی گام بردارند و البته ترجیح می دهند پیشاپیش از کم و کیف برنامه ها باخبر بشوند. برای زنان ایرانی که تجربه های بسیار پشت سر دارند، این که رئیس دولت دهم به کدام مواضع جناحی نزدیک خواهد بود مطرح نیست و آنچه اهمیت دارد این است که رئیس جمهور آینده با کدام برنامه و بودجه و امکانات کارشناسی می خواهد به درک و فهم مسایل زنان کشور دست یابد و چگونه می خواهد در جست و جوی راه حل برآید؟

آنچه مسلم است و صحت آن به صورت نگران کننده ای در دولت نهم به اثبات رسیده است این که قوه مجریه می تواند در زیر مجموعه های متنوع خود (وزارتخانه ها و نیروی انتظامی) فضای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور را از حیث حضور زنان و مشارکت آنها در امور به کلی تغییر بدهد. تصمیماتی که با هدف ایجاد محدودیتهای بیشتر برای زنان در دولت نهم اتخاذ شد و بخشهایی از آن در تداوم برنامه های دولتهای پیشین اتفاق افتاد به خوبی نشان داد که علی رغم اختیارات محدود رئیس جمهور در قانون اساسی، وی و مجموعه دولت و نیروی انتظامی در تغییر خطوط سرنوشت فردی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی زنان نقش های عمده (مثبت یا منفی) ایفا می کنند. به عبارت دیگر زنان ایرانی به درجاتی از آگاهی رسیده اند که یقین دارند تنها قانون و قانون گذار نیستند که تحقق برابری و حقوق انسانی آنها را به تأخیر انداخته اند، بلکه دولت در این حیطه به شدت تأثیر گذار است

پیش از شکلگیری دولت نهم وضعیت زنان کشور با وضعیت مطلوب بسیار در تعارض بود. بعد از فعال شدن دولت نهم وضع از آنچه بود بدتر شد و مختصر امیدها بر باد رفت. وزارتخانه هایی که مأمور و مسئول گشایش فضا و رفع مشکلات گوناگون زنان بوده و هستند، درنقطه مقابل مسئولیتهای خود حرکت کردند تا جایی که وزارتخانه های آموزش و پرورش، آموزش عالی، ارشاد، اطلاعات، بهداشت و درمان عموماً برنامه هایی را بر ضد باقیمانده حقوق انسانی زنان به اجرا گذاشتند و هنوز در ماه های پایانی عمر دولت، این برنامه ها را در دست اجرا دارند. یک چنین تجربه هایی که اضافه می شود به دیگر تجربه های تلخ و تاریخی در حوزه حقوق زنان ایجاب می کند تا

• نامزدهای انتخابات ریاست جمهور فرصتی در اختیار جمعیت زنان کشور بگذارند تا زنان بتوانند از آنچه دولت دهم می خواهد اجرایی کند و با حقوق آنان مرتبط می شود آگاه شده و متناسب با آن در انتخابات شرکت جسته و نامزد مورد نظر خود را حمایت کنند

• زنان ایرانی نیک دریافته اند عمر چهارساله یک دولت تا چه اندازه می تواند سرنوشت آنها را به گونه ای که انتظارش را ندارند رقم بزند. اینک زنان ایرانی پس از کسب تجربیات سی ساله به خوبی دریافته اند که باید مسایل خود را به صورت مستقل در چارچوب حقوق انسانی و بدون موضع گیری های جناحی، از هر فرد و گروه که در دایره قدرت می نشیند مطالبه کنند. مخاطب زنان همه کسانی هستند که در حال آرایش نیروهای خود و شکل بخشیدن به دولت دهم بوده و در صدد بر آمده اند خطوط سیاست داخلی و خارجی چهارسال آینده را ترسیم کنند. چنانچه رئیس دولت کنونی نامزد انتخابات آینده بشود، ایشان نیز مانند دیگر نامزدها مخاطب زنان کشور است. زنان امیدوارند در صورت حضور رئیس جمهور کنونی در رقابت های انتخاباتی، وی نیز در سیاستهای خود نسبت به زنان تجدید نظر کند و پیش از روز انتخابات از سیاستهای جدید خود که در برگیرنده اصلاحات در سیاستهای گذشته است سخن بگوید

• رئیس جمهور آینده که در راس دولت دهم قرار می گیرد، هر که باشد ناگزیر است خود را با شرایط اجتماعی هماهنگ کند. غفلت ورزیدن از واقعیات اجتماعی در عصری که فضای مجازی و اینترنتی، ناراضیان و ستمدیدگان را به یکدیگر نزدیک می کند برای دولتمردان سودمند نیست. در یک رابطه دو جانبه، دولت دهم می تواند متناسب با ظرفیتهای قانونی خود موانع را از پیش پای زنان بردارد. زنان هرگاه احساس امنیت کنند مطالبات انسانی و مبتنی بر حقوق شهروندی خود را با زیرمجموعه دولتی در میان نهاده و از نهادهای دولتی انتظار دارند کارشناسان زن را با هدف شناخت «اولویت ها» پذیرا بشوند

آن دسته از مطالبات زنان که در حوزه اختیارات دولت و زیر مجموعه های آن است به شرح زیر قابل ارائه است

• وزارت علوم و آموزش عالی یکی از زیر مجموعه های دولت است که در بسط یا قبض حقوق زن نقش چشمگیر دارد. مهمترین خواسته زنان از این وزارتخانه عبارت است از رفع محدودیتهایی که در دولت نهم بر آن تأکید شده است، مانند سهمیه بندی جنسیتی در مراکز آموزش عالی، بومی گزینی و جداسازی جنسیتی در دانشگاههای کشور. به نظر می رسد سهمیه بندی جنسیتی و بومی گزینی در دانشگاهها با هدف ایجاد سیر نزولی در ورودیه دختران به دانشگاه ها و هدایت آنان به مشاغل خانگی دنبال می شود و به منزله آن است که در ایران دولتها تصمیم گرفته اند هرگاه و به هر دلیل از عهده رفع یا تعدیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور بر نمی آیند، حقوق زنان را کارسازی کنند. این منتهای بی مسئولیتی است. کار دولت پیدا کردن راه حل است و دولت مدرن نمی تواند به بهانه حفظ یک نظام ارزشی خاص و به جای کار آفرینی برای زنان تحصیل کرده، به سلیقه خود حقوق نیمه ای از جمعیت را حیف و میل کند. کدام نظام ارزشی است که در مقایسه با نظام ارزشی برابری حقوق انسانها دست بالا را داشته باشد؟

چنانچه دولت دهم مجری سیاستهای پیشین در رفع سهمیه بندی و بومی گزینی در دانشگاهها بشود، بار دیگر زنان ایرانی با موقعیت بسیار نامطلوبی مواجه خواهند شد که به ناچار برای حفظ و صیانت از شئون انسانی خود باید تغییر آن را با تحمل هزینه های گزاف وجهه همت قرار دهند

وزارت علوم و آموزش عالی وظیفه دارد در ساز و کار خود برای عموم شهروندان (زن و مرد) فرصتهای برابر آموزشی متناسب با استعدادهای آنها فراهم سازد. دولت اگر حمایت زنان را می طلبد نمی تواند بر سیاست های سهمیه بندی جنسیتی و بومی گزینی صحه بگذارد. نمی تواند پشت این برنامه ها ضعفهای مدیریتی، برنامه ریزی و اجرایی خود را پنهان کند

• وزارت آموزش و پرورش یکی دیگر از زیر مجموعه های دولت است. رئیس جمهور می تواند با فعال کردن آن به قصد رفع مشکلات زنان در تاریخ تحولات معاصر ایران شاخص بشود. زنان ایرانی همواره یادآور شده اند کتابهای درسی فرهنگ ساز است و هرگاه دولت زیر هر نام و بهانه ای محتوای این کتابها را که با تبعیض های جنسیتی در آمیخته است تغییر ندهند یا بر ماهیت تبعیض آمیز آن بیفزایند، برخلاف واقعیات امروز ایران و مطالبات زنان اقدام کرده است. این که در کتابهای درسی، زنان فقط بپزند و بشویند و بدوزند و جارو بکشند، اما در زندگی روزمره و واقعی مجبور بشوند به جبران بیکاری یا کم کاری و بی مسئولیتی مردان، شیوه های کسب درآمد را هر طور که هست پیدا کنند، توجیه عرفی ندارد. زنان در حال حاضر یک پا نان آور خانواده هستند. در مواردی هم که مصرف کننده و نفقه خور به نظر می رسند، وضع اقتصادی به گونه ای است که هر لحظه ممکن است امکانات مالی شوهر یا پدر را از دست بدهند. بنابراین منتهای بی تدبیری است که باتأکید بر محتوای تبعیض آمیز کتابهای درسی، نیروی بالقوه کار زنان را به کلی فلج و نابود کنند. یک چنین سیاستهای فرهنگی نشانه ای است بر بی خبری مدیران کشور از آنچه در جامعه می گذرد. شاید علامتی است از این که مدیران برنامه ریز در یک جهان خیالی برنامه ریزی می کنند. در این جهان خیالی همه مردان تن به کار می دهند، همه مردان کار و کاسبی و در آمد کافی دارند، همه مردان برای زن و فرزند و خواهران خود مسکن و بهداشت و رفاه تأمین می کنند و همه زنان در جای مصرف کننده بی درد در خدمت افراد خانواده دست به سینه ایستاده اند. یک چنین پس زمینه ذهنی که تبدیل شده است به بستری برای برنامه ریزی هرگاه در دولت دهم تداوم یابد، فاجعه برپا می کند. برنامه ها و سیاستهایی که بر مشارکت همه جانبه زنان خط بطلان می کشد، این مقصود را دنبال می کند که راه را بر مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان ببندد. لذا قابل دفاع نیست و نامزدهای انتخاباتی لازم است نقطه نظرهای خود را پیرامون آن، بدون استفاده از کلی گویی ها تعریف کنند. دولت نمی تواند ظلم و ستم بر زنان روا دارد با این ادعا که متعهد به حفظ کیان خانواده است. برنامه هایی که منزلت زنان را می کاهد، شالوده و کیان خانواده را تضعیف می کند. خوب است توجیه کنندگان محتوای تبعیض آمیز کتابهای درسی به نرخ رو به رشد طلاق در ایران نیز نظر بیندازند

• وزارت بهداشت و امور درمانی زیر مجموعه دیگری از دولت است که هرگاه در بودجه و مدیریت بهزیستی آن تجدید نظر نشود، نرخ آسیب پذیری زنان و کودکان همچنان سیر صعودی خواهد پیمود. وزارت بهداشت و امور درمانی هر چند در زمینه بهداشت باروری و مراقبت های دیگر بهداشتی دستاوردهای سودمندی داشته، اما نتوانسته با تجهیز مالی و مدیریتی در امور بهزیستی، زنان و کودکان تنها و گرفتار را به درستی اداره کند یا موجبات بازگشت زنان و کودکان آسیب پذیر به زندگی سالم و بهداشتی را فراهم سازد. ایجاد مراکز حرفه آموزی برای «زنان تنها» (بی سرپرست و خود سرپرست) به صورتی که با نیازهای بازار کار سنتی و نوین در ایران تناسب داشته باشد، همچنین ایجاد دوره های کوتاه مدت آموزش حرفه ای برای زنان در مراکز آموزشی شهرها و روستا ها با همکاری وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی از جمله برنامه هایی است که انتظار می رود دولت دهم نسبت به آن احساس مسئولیت کند. طبیعی است که تدوین و اجرای این قبیل برنامه ها بدون همکاری سایر نهادهای دولتی و بخصوص بدون افزایش بودجه بهزیستی میسر نیست. اهمیت موضوع چنان است که می توان از هزینه های سرسام آوری که به نام طرح امنیت اجتماعی در دست اجرا است کاسته و به جای صرف پول و نیروی انسانی در بخش های کنترل پلیسی، برنامه های توانمند سازی «زنان تنها» را تقویت کنند. در حال حاضر ردیف های بودجه اختصاص داده شده به توانمندی زنان با میزان احتیاجات واقعی آنها همخوانی ندارد و در مرحله بودجه بندی بسیاری از واقعیات اجتماعی در حوزه حرفه آموزی و اشتغال زنان به غفلت گذاشته شده است. «زنان تنها» به زنان طلاق گرفته، شوهر مرده یا ازدواج نکرده محدود نمی شوند. تعریف پذیرفته شده از زنان تنها وسیع است. همه زنان 14 ساله به بالا را شامل می شود که فاقد مهارتهای مورد نیاز بازار کار بوده و از حضور مؤثر مردی حمایت کننده در زندگی فردی و خانوادگی محروم مانده اند. حظور یک مرد در جای شوهر یا پدر لزوماً به معنای آن نیست که مرد احساس مسئولیت می کند و وسایل آسایش همسر یا دختر خود را فراهم می سازد. کار آفرینی برای این زنان به موجب قانون اساسی و عرف و عادت به عهده دولت است و مصوبات دولت در این باره می تواند چاره ساز بشود

• وزارت مسکن و شهرسازی در جای زیر مجموعه دولت می تواند در سیاست تأمین مسکن به نفع «زنان تنها» (با تعریف ذکر شده در بالا) برنامه ریزی کند. زنان تنها پیاپی به بازار کار نامناسبی فرا خوانده می شوند که در آن بازار به ازای از دست رفتن منزلت انسانی، گاهی سر پناهی موقت به آنها پیشکش می شود. دولت دهم ضروری است موضوع را جدی بگیرد و تدابیری اتخاذ بشود که مثلاً صدور مجوز بساز و بفروشی را موکول کند به این که بساز و بفروش به ایجاد چند واحد کوچک مسکونی و اختصاص آن به بهره برداری رایگان زنان بی سر پناه مکلف بوده و متناسب با حجم کاری افراد و شرکتهای بساز و بفروش تعداد واحدهای کوچک مسکونی تعیین گردد. در این زمینه دولت و شهرداری ها و شورای شهر در هر ناحیه شهر و روستا ناگزیر از همکاری همه جانبه خواهند بود. سیاست تأمین مسکن برای زنان تنها از نرخ آسیب پذیری زنان می کاهد

• شورای عالی انقلاب فرهنگی هر چند نهادی است مستقل، اما از آنجا که شخص رئیس جمهور به لحاظ پست و مقام در رأس آن قرار می گیرد چگونگی نگرش وی بر کل تصمیم گیری های شورا موثر واقع می شود. بنابر این منطقی است اگر زنان ایرانی از دولت دهم و شخص رئیس جمهور انتظار داشته باشند همکاری لازم خود را با هدف تحول در رویکرد و مصوبات شورا به استناد مشکلات زنان در بازار کار دریغ ندارد. شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید روز افزون بر نقش خانگی زنان احتیاجات مالی آنها را به حاشیه رانده و با این پیش داوری طوری اعلام نظر می کند که گویا تمام مردان ایرانی تمام زنان ایرانی را در حمایت مالی و رفاهی خود دارند. در نتیجه این پیش داوری است که موضوع مهم مشارکت زنان و مردان در امور خانگی و به تبع آن در امور اجتماعی بکلی فراموش شده و برنامه ریزی های دولتی از آن منصرف است

• فدراسیون های ورزشی و تمام مراکز تصمیم گیری در زمینه ورزش و امور تربیتی و تفریحات سالم که زیر مجموعه دولت است در تأمین بخش مهمی از مطالبات زنان کشور و جبران محرومیت های آنان نقش دارند. افزایش فضای سرانه ورزش برای دختران که اینک بسیار ناچیز است، ایجاد فرصت برای تماشای مسابقات ورزشی برای زنان و کاستن از محدودیت های کنونی در رشته های مختلف ورزشی خواسته جدی زنان از دولت دهم است. هر گاه دولت دهم مانند دولتهای پیشین به این خواسته اعتنا نکند، بخش بزرگی از شهروندان را که به طور طبیعی می توانند حامیان آن باشند از دست می دهد

• صدا و سیمای جمهوری اسلامی که دولت و مجموعه نظام حاکم را نمایندگی می کند، همچنین وزارت ارشاد اسلامی و نهادهای ناظر بر مطبوعات عموماً نقشهای موثری در بهبود موقعیت اجتماعی زنان می توانند ایفا کنند. دولت دهم چنانچه به مطالبات و نیازهای زنان به صورت جدی توجه نشان بدهد لازم است آزادی بیان را نسبت به طرح مسایل زنان در خانواده و جامعه بپذیرد. بدون این همکاری، زنان قادر نیستند از شیوه های موثر برای گسترش بحث های اجتماعی مرتبط با حقوق خود برخوردار بوده و پلهای ارتباطی قابل اطمینانی با دولت دهم و نهادهای آن داشته باشند. مطبوعات، امکانات اینترنتی، رادیو و تلویزیون فقط در پرتو آزادی بیان است که در بهبود موقعیت زنان موثر واقع می شوند

• وزارت اطلاعات زیر مجموعه دیگر دولت است. خواسته جدی فعالان حقوق زن از دولت دهم این است که در عرصه حق خواهی صلح آمیز زنان، این وزارت به گونه ای عمل کند که فعالان حقوق زن دائماً در فاصله زندان و خانه در رفت و آمد نباشند. آنچه مسلم است فعالان حقوق زن در حرکتهای اعتراضی و صلح آمیز خود جانب منافع ملی را همواره نگاه داشته و غیر از اصلاح موقعیت حقوقی و اجتماعی زنان خواسته ای را مطرح نکرده اند. کشوری که بیش از 60 درصد از دانشجویان و دانش آموختگان آن را دختران تشکیل می دهند و تعداد دانشکده های حقوق و دانشجویان رشته های مختلف حقوق، همچنین داوطلبان ورود به حرفه وکالت دادگستری و قضاوت و مشاوره حقوقی و قضایی رو به افزایش است به طور طبیعی ویژگی هایی دارد که سازماندهی تشکل های حق طلبانه از سوی زنان از جمله این ویژگی هاست. بنابراین سرکوب یک چنین ویژگی و اصرار نهادهای امنیتی برای تحمیل سکوت بر جمع بزرگی از زنان حقوقدان و حق طلب با مشخصات اجتماعی امروز ایران در تعارض است.

آنچه مسلم است دولت و زیر مجموعه های آن در ایجاد فضای امن و بهداشتی برای تأمین رفاه، آموزش، اشتغال، تفریح، ورزش و حق طلبی مسالمت آمیز زنان امکانات و اختیارات وسیع دارد. لذا از همه شخصیت های حاضر در رقابت های انتخاباتی انتظار می رود برنامه های خود را برای بهبود موقعیت زنان در زمینه های خانوادگی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی انتشار دهند تا زنان آگاهانه برای حضور یا عدم حضور در صحنه انتخابات تصمیم گیری کنند

Saturday, April 11, 2009

هنوز اندیشه "تحریم"، "تکذیب"، و "تخطئه" حکمفرماست. هنوز سایه دیوارهای قدرت گرایی

گزارش کنفرانس دولت 37 روزه شاپور بختیار در دانشگاه نورت ایسترن شیکاگو / عزت گوشه گیر

به مناسبت سی امین سال انقلاب 1357 در ایران، کنفرانسی درباره دولت سی و هفت روزه شاپور بختیار در 13 و 14 ماه مارچ 2003 در دانشگاه نورت ایسترن شیکاگو به همت دکتر حمید اکبری برگزار شد. در این کنفرانس از 17 صاحب نظر در این زمینه دعوت شده بود که این موضوع را از زوایای گوناگون مورد ارزیابی قرار دهند.

آن دوره را به خاطر می آورم که از پر اهمیت ترین دورانها در زمینه برخورد عقاید نهفته در زمان تزلزل دیکتاتوری شاه بود. زنان، بویژه زنان طبقات مرفه به خیابانها ریختند و پشتیبانی خود را از شاپور بختیار اعلام کردند. لیبرالها و شماری از افراد لائیک و چپ مارکسیست نیز، با پشتیبانی از دیدگاههای سوسیال دمکراتیک بختیار، در اعتراض به اقتدار یک دولت مذهبی، هر چند که نمی خواستند در کنار جبهه سلطنت طلبان قرار بگیرند، اما به جمع پیوستند. گروههای سیاسی در این میانه به ارزیابی شرایط پرداختند و دو راه موجود بود:





هر چند ایده ها و نگرش ها درباره آینده ایران بر یک رویای مبهم و گنگ استوار بود، اما مردم در ارزیابی دو کفه، انقلاب را به نظام سلطنتی ترجیح دادند.

و اما ... چند نکته از پشت صحنه کنفرانس:


در ستایش "آموختن" و در نفی "تحجر"

زمزمه هایی در گوشه و کنار شنیده می شد که چرا کنفرانسی درباره دولت شاپور بختیار؟

هنوز اندیشه "تحریم"، "تکذیب"، و "تخطئه" حکمفرماست. هنوز سایه دیوارهای تحجر و قدرت گرایی... نه تلاشی برای آموختن، نه کنجکاوی، نه به چالش کشی برای رسیدن به سنتزی که راهبر زندگی خود و مردم باشد. هنوز فرهنگ "گفت" است نه "گفت و گو" ... هنوز فرهنگِ مطلق گرایی و یک بعد اندیشی ...

درک معضلات سیاسی و اجتماعی یک جامعه، نیاز به آمیزش تنگاتنگ با هنر و ادبیات دارد. رضا دانشور نیز در این کنفرانس به اهمیت "رمان" در فراترنگری و دیدن ابعاد پنهان یک موضوع، شرایط و حرکت تاریخی به درستی انگشت گذاشت. و من در تمام طول کنفرانس به شعر "آموزش" برتولت برشت فکر می کردم:

ای پیرزنی که در خانه نشسته ای یاد بگیر!

ای ....


در ستایش کنجکاوی

می توان هر رویداد، هر حادثه و هر تجمعی را به مثابه یک صحنه تئاتر نگریست. و تئاتر بی چون و چرا یک تجربه ی آموزشی است. می توان به کنه رویداد سفر کرد و با قدرت مشاهده صحنه را بزرگ و کوچک کرد.

می توان به مونولوگ های بلند و کشدار و دیالوگهایی که نمایانگر عمق شخصیت هایی در صحنه است، با حوصله گوش داد. می توان بلند خندید وقتی که هیچکس نمی خندد! و می توان خشمگین شد وقتی که همه کف می زنند! یا اندوهگین شد و یا از تبلور اندیشه های عمیق به یک شادمانی ماوراء تصور رسید. می توان عنصر کنجکاوی را در خود تقویت کرد و در کنجکاوی به شناخت رسید. می توان از هر تقابلی به یک سنتز رسید. می توان انتخاب کرد. هوشمندانه انتخاب کرد. این آن چیزی است که یک تماشاگر کنجکاو تئاتر باید بیاموزد. آموختن چگونه "دیدن"... آموختنِ هنر "دیدن"...


در ستایش مدلِ ارتباط سازنده بین زن و مرد

موفق بودن هر حرکتی اعم از برگزاری یک کنفرانس تا رهبری صلح آمیز یک جامعه به یک ارتباط سازنده همرائی و همیار بستگی دارد... به شعور یک پشتیبان ... به دیالوگ ... به نهاد سالم گفت وگو... ریان آیزلر (Riane Eisler) مورخ فرهنگی و بنیانگذار مرکز مطالعات همیاریِ زنان و مردان بنا نهادن یک جامعه تندرست را در قدرت، شعور و ارتباط سازنده بین زن و مرد می داند. حمید اکبری و آذر خونانی نمونه ی موفق چنین مدلی هستند.


در ستایش تحمل عقیده های گوناگون

همیشه یک صدای "دیگر" یا صداهای "نه" می توانند سنتزآفرین باشند. دعوت از طیف های گوناگون عقیدتی، کنفرانس را در وجه نگاه دمکراتیکش همراهی می کرد.


در جدی نگرفتن اهمیت هنر و ادبیات

هر چند در مراسم شمع افروزی برای صلح یک قطعه کوتاه اپرا خوانده شد، اما هدف این اپرا در کنفرانس گم و ناکام ماند. معمولا در کنفرانس های سیاسی و تاریخی، هنر و ادبیات هدفمند جای دومی دارد و گاه فقط به عنوان یک زنگ تنفس به کار برده می شود. هنر و ادبیات به مثابه ابزاری برای ارتقاء شعور و احساسات کمال گرایانه ی انسان، ترفیع روح جمعی و به چالش کشیدن افکار خشک و یک جانبه نگر، رکنی اساسی در یک جامعه است که می تواند همچون مجلس شام بابِت در فیلم Babette’s Feast جامعه ای را متحول کند!


بخش اول کنفرانس ـ جمعه 13 مارچ

در این بخش کاظم ایزدی، سیروس بینا و فریبا زرینه باف تحلیل خود را به موانع حکومت دمکراسی در ایران، شرایط جهانی در انقلاب 1357 و بازتاب مشروطیت اختصاص دادند.

شروع بحث کاظم ایزدی، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه، در مورد ساختار کالبدی ملی ایران و چرایی استقرار نیافتن حکومت دمکراتیک در ایران بود. وی علل آن را بافت جامعه روستایی، توسعه نیافتگی اقتصادی، عدم تحصیلات و آموزش در سطح جامعه، اقتدار مذهب و سنجش علت و معلول در آزمایشگاههای خداوندی، مرکزیت دادن به پایتخت و بی توجهی به نیازهای مردم شهرها و روستاهای دیگر دانست. وی براساس ارائه آمار و اسناد اظهار کرد که دمکراسی احتیاج به بستر دارد. در جامعه ای که ساختارش تک فرماندهی بوده و تشکل و سندیکا ظهوری نداشته است، حکومت نمی تواند مردمی بشود.

سیروس بینا، پژوهشگر و استاد و مدیریت در دانشگاه مینه سوتا، به شرایط جهانی در زمان انقلاب 1357، در تقاطع تاریخی انقلاب و افول جهان آمریکا، قیام خودانگیخته و جهان به هم ریخته در آستانه گلوبالیزاسیون پرداخت.

وی از شرایط بعد از جنگ جهانی دوم و پیدایی سیستم Pax Americana (صلح زیر سلطه ی آمریکا) سخن راند. سیستمی که متضاد با مفهوم صلح، رهبری را در جهان به دست گرفت و تسلط نظامی و اقتصادی خود را بر دنیا اعمال کرد. مختصات این سیستم، ایجاد تاسیسات نظامی، سازمان بین المللی پول، ویران کردن سیستم های کشاورزی بومی، مهار جنبش های مترقی جهان سومی از جمله مهار دمکراسی در ایران و سرکوب جنبش مصدق و کودتای 28 مرداد، فروپاشی سندیکاهای کارگری، تسلط تجاری و کالایی، ایجاد جنگ (جنگ کره و ویتنام) و بحران نفت بود. گلوبالیزاسیون از این زمان شروع شد که سرمایه داری ملی به سرمایه داری جهانی تبدیل شد.

کارخانه ها در داخل کشور بسته شدند و به کشورهای دیگر از جمله چین و هند و غیره برده شدند.

وی پس از آن به تاثیر اتفاقات جهانی بر شرایط داخلی ایران پرداخت. به هدفهای مشروطیت علیه خودکامگی پادشاه و استقلال کشور از بیگانگان اشاره کرد. و سپس از تاکید دکتر مصدق بر این دو موضوع و همچنین اهمیت دادن وی در پیروی از قانون اساسی سخن راند.

وی معتقد بود که بختیار موضع سیاسی و تحلیل دقیقی در مورد شاه و کودتای 28 مرداد نداشت.

فریبا زرینه باف، استادیار تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید، به بازتاب مشروطه در جنبش های دمکراتیک در ایران اشاره کرد. او در آغاز به مقایسه و نقاط مشترک در جنبش هم زمان مشروطه و ترک های عثمانی در تاریخ مدرن از کشور پرداخت، و مشخصه بارز این جنبش را نقش علما در دستگاههای حکومتی دو کشور می دانست، و فراگیری این پرسش در بین مردم که آیا قانون را خدا وضع می کند یا مردم؟ این پرسش بین اقشار مختلف مردم از جمله مجتهدان، متفکران، تجار، کشاورزان و روشنفکران جهان اسلامی متداول بود.

وی تاکید کرد که برای درک انقلاب اخیر باید به 100 سال پیش برگردیم و ارزیابی دقیق از جنبش مشروطه و مباحث متفکران درون مرزی و برون مرزی داشته باشم. سی سال قبل از انقلاب مشروطیت حدود 16 هزار ایرانی در استانبول زندگی می کردند و کتابها و روزنامه های مختلفی را در آنجا به چاپ می رساندند. متفکرانی از جمله میرزا یوسف مستشارالدوله مبادرت به ترجمه قانون اساسی فرانسه با استفاده از احادیث قرآن نمود که هدفش آشناسازی مردم به اصول قانون اساسی بود در این کتاب، که با نام "یک کلمه" به چاپ رسید، بر 19 اصل تاکید می ورزید. اهم آن از این قرار است: مساوات در اجرای قانون بین مسلمانان و غیرمسلمانان، حریت مطلقه، امنیت مال مردم، رعایت حقوق فردی انسان در مدافعه از ظلم، آزادی سیاسی، عدم شکنجه، حضور هیئت منصفه و ...

علمای مشروعه خواه به تساوی حقوق مسلمانان و غیرمسلمانان اعتراض داشتند و ناصرالدین شاه به خاطر ترجمه ی این کتاب، مستشارالدوله را با شکنجه به قتل رساند.



بخش دوم

در این بخش ژانت آفاری، مهرداد درویش پور و مهرداد مشایخی درباره تحول انقلابی در ایران، بررسی جاذبه اسلام گرایی و اهمیت نقش ایدئولوژی در میان انقلابیون، سخن گفتند.

ژانت آفاری استاد تاریخ در دانشگاه پردو و استاد مهمان "کدی ـ بالزان" در دانشگاه کالیفرنیا، بحث خود را در تحلیل انقلاب ایران از دیدگاه سه مکتب فکری فمینیستی، مکتب فرانکفورت و تفکر میشل فوکو مورد بررسی قرار داد.

وی معتقد است که از منظرگاه مکتب فمینیستی به جنبش زنان ایران به دیده مثبت نگریسته می شود. زنان به حق تحصیل، ارث و طلاق دست یافته اند. روابطی که براساس روابط سنتی بوده، در روابط مدرن به یک ارتباط فکری ـ عاطفی ـ جنسی تبدیل شده است. ایران نه فقط در دوره پهلوی، بلکه در دوران اسلامی نیز یک جامعه مدرن محسوب شده است بجز در موارد مشخصی که عقبگرد نموده... و این برگشت به عقب به موارد فرهنگی مربوط می شود و به موضوع خانواده و مسائل جنسی ...

روند مکتب فرانکفورت در سالهای 1920 تحت تاثیر دیدگاه مارکسیسم و روانکاوی فروید شکل گرفت. بسیاری از متفکران این مکتب از جمله اریک فروم، مارکوزه و آدورنو به تحول روابط خانوادگی و مسایل جنسی توجه داشتند. رشد فردگرایی در اوایل قرن بیستم آنها را از طبقه بندیهای جامعه قرون وسطا آزاد کرد، اما با رویارویی با امکانات رفاهی جدید زندگی، سردرگمی فکری، تزلزل هویت و خلاء و تنهایی به وجود آمد. کتاب "فرار از آزادی" اریک فروم نمونه مشخص این دوره اندیشگی است. تفکر فرانکفورت از دیدگاه مسئله تزلزل هویت می تواند با شرایط جامعه ایران قابل تطبیق باشد.

تفکر میشل فوکو با تفکرات مکتب فمینیستی کاملا متفاوت است. فوکو که گرایشات هموسکسوال داشت، معتقد بود که انسان موجودی دوگانه Bisexual است و ازدواج فقط برای تولید مثل صورت می گیرد.

آفاری اشاره کرد که: محرومیت جنسی یک پدیده مدرن است.

در جامعه ایرانی همه ازدواج می کنند، حتی کسانی که علیل هستند. نظام جمهوری اسلامی مسئله جنسی را بین دختران و بالاخص پسران با ترویج صیغه و تعدد زوجات راحت تر کرد.

این مبحث بویژه مبحث صیغه اعتراضاتی را در سالن برانگیخت. هایده با انگشت گذاری بر ضایعات مسئله صیغه بر زنان گفت: "شما بر نکته ای اشاره کردید که جمهوری اسلامی به نیازهای جنسی مردم پاسخ می دهد. من فکر می کنم کمبودی که در صحبتهای شماست، از بیرون دیدن قضایاست بدون اینکه به صورت مشخصی به بررسی بپردازید. در مورد صیغه یک بی حقوقی مطلق در ایران حکمفراست. هم اکنون 300 هزار فاحشه به تن فروشی اشتغال دارند. آیا زنانی که صیغه می شوند، نیاز جنسی شان ارضاء می شود؟ جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته مسئله را حل کند، بلکه بحران را تشدید کرده است. روابط آزاد جنسی موجود نیست! ساختار قدرت و پدرسالاری اجازه ی ارضا جنسی را نمی دهد. مسئله همجنس گرایی نیز هرگز برای زنان به رسمیت شناخته نشده. در همجنس گرایی نیز ساختار قدرت موجود است. آیا یک پسر 16ـ15 ساله در یک رابطه نابرابر ارضا جنسی می شود؟"

ژانت آفاری با تاکید بر این موضوع که منظور او هرگز تایید صیغه نبوده است اشاره کرد که جمهوری اسلامی به هیچ عنوان جوابگوی نیازهای جنسی مردم نیست. صیغه یک ارتباط غیر برابر است. و طبیعی است که ظلم های متعددی را به وجود می آورد و به قشر زنان فاحشه می پیوندد. اما جمهوری اسلامی این راه را پیدا کرده که برای اکثر مردان جامعه چاره جویی کند.

موضوع صحبت مهرداد مشایخی استاد مهمان جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه جورج تاون، "جنبش انقلابی"، پروبلماتیک وابستگی و شاپور بختیار" بود. او با تاکید بر دو هدف مشخص در بحث خود:





بحث خود را به پیش برد. وی معتقد بود که جنبش مارکسیستی کاریکاتوری از مارکسیسم بود. خمینی هرگز هدفش ایجاد انقلاب نبود، بلکه عنصر اتفاق، کنار هم قرار گرفتن رخدادها و اشتباهات شاه، انقلاب را در دامن خمینی انداخت.

مهرداد درویش پور استاد جامعه شناسی درباره زمینه ها و پیامدهای گذار از انقلاب پوپولیستی به انقلاب اسلامی در ایران صحبت کرد. وی چهارنظریه سیاسی راجع به جامعه ایران را مورد بررسی قرار داد:









وی در پایان این نتیجه گیری را عنوان کرد که انقلاب ایران یک انقلاب فراگیر و پوپولیستی بوده است با خصلت مسالمت آمیز و مشارکت تمامی ملت. که در هیچ انقلابی در دنیا به اندازه انقلاب ایران مشارکت نبوده است. چرا که جنبش ناراضیان بوده است، اما بختیار در این دوره صدای سومی بود علیه بنیادگرایی مذهبی و سلطنت.


بخش سوم



در این بخش سخنرانان از خاطرات خود از بختیار و دوران سی و هفت روز نخست وزیری او، از استعفایش و شرایط مطبوعات و مسایل پیرامونی آن سخن راندند.

لادن برومند، پژوهشگر تاریخ و مدیر بخش پژوهش بنیاد عبدالرحمن برومند در واشنگتن دی سی، خاطرات خود را در مورد بختیار، خمینی، مسئله استعفا و ترور او با حضار در میان نهاد.

رحیم شریفی، ناشر و سردبیر نشریه سهند، عضو دیرینه و مسئول سابق تشکیلات حزب ایران و عضو سابق شورای جبهه ملی ایران در پیش از انقلاب، به حوادث سی و هفت روز نخست وزیری بختیار اشاره شایانی کرد و حضار را تحت تاثیر قرار داد.

هادی خرسندی، طنز پرداز، نویسنده و سردبیر نشریه ی "اصغر اقا" به طور مختصر در مورد مطبوعات در دوران بختیار صحبت کرد و جواد طالعی روزنامه نگار و عضو هیئت مدیره سندیکای روزنامه نگاران و خبرنگاران در انقلاب 1357 درباره آرمانهای بختیار در پذیرش نخست وزیری ایران و خاطرات خود از سی و هفت روز نبرد و تلاطم در حیطه روزنامه نگاری ایران به تفصیل سخن راند و تصویر جانداری از آن دوره را ارائه داد.



روز شنبه 14 مارچ

بخش اول

مشروطیت، علل شکست نیروهای لیبرال و عوامل استقرار حکومت دینی



در این بخش میثاق پارسا استاد جامعه شناسی در کالج دارتموث درباره ی شکست اصلاحات و نیروهای لیبرال در انقلاب 1357 و محمد جعفری مدیر مسئول روزنامه انقلاب اسلامی در دوران ریاست جمهوری بنی صدر و پژوهشگر مسایل تاریخی، سیاسی اجتماعی و دینی درباره عوامل موثر در استقرار ولایت فقیه و تجربه و میراث مشروطیت سخن راندند.

بحث حمید ذوالنور عضو دیرینه حزب ایران و عضو سابق شورای حزب ایران و شورای جبهه ملی نیز درباره نخست وزیری بختیار: کوششی برای تحقق آرمانهای جنبش مشروطه همساز با اصول و آموزشهای حزب ایران بود.

بخش دوم

نقش زنان و غیر اسلام گرایان در پیروزی اسلام گرایان در ایران



ابتدا فریبا داودی مهاجر، کوشنده حقوق برابر و حقوق بشر درباره نگاه روحانیت به زنان در فرایند انقلاب اسلامی، مبارزات زنان را به سه دوره عمده تقسیم کرد:







وی در طی این بررسی گفت که یکی از پایه های فقه در اسلام مسئله زن است. اگر این پایه را در آغاز بشناسیم، می توانیم بقیه پایه ها را تکان بدهیم.

شهلا شفیق، نویسنده و پژوهشگر درباره انقلاب ایران و نقش غیر اسلام گرایان در پیروزی اسلام گرایی، انقلاب ایران را از چند زاویه مورد بحث قرار داد. وی اشاره کرد که اسلام گرایی در دهه های قبل از انقلاب به مثابه اتوپیاپی سیاسی ـ اجتماعی گسترش پیدا کرد، اما ما اکنون در ایران با مقوله ای مواجه هستیم که به آن "مدرنیت مثله شده" می گوییم. وی در مورد تفاوت "مدرنیت" با "مدرنیزاسیون" گفت: "مدرنیت" به مفهوم تحول بنیادی در زمینه فرد ـ گروه است که در ارزشهای مدرن "اختیار" اساس آن را تشکیل می دهد. جامعه ی "مختار" باید فرد "مختار" داشته باشد. در صورتی که "مدرنیزاسیون" به نو کردن، صنعتی کردن، شهری کردن و گسترش سرمایه داری می پردازد.

در یک منظرگاه مقایسه ای، شفیق به جنبش "سیاهوارگی" فرانتس فانون و امه سه زر در سالهای 70 اشاره کرد و تاکید کرد که در ایران متفکران اسلامی از جمله شریعتی، شایگان، نراقی و آل احمد با غرب ستیزی، جنبش بازگشت به خویش اسلامی و هویت "امت واره" و به عبارتی "امت وارگی" را مطرح کردند. به این مضمون که هویت زمانی معنی پیدا میکند که بعدی مذهبی و دینی داشته باشد. امت اسلامی امتی است که از مرزها فراتر می رود.

در میانه جلسه بحث و گفت وگو ناگهان صدای آژیر سالن را به لرزه درآورد و همگی سالن را ترک کردند. ظریف پروازی به طنز گفت: گویی زمانی که صحبت زنان به میان می آید، زنگ خطر از همانجا شروع به نواختن می کند!

بخش پایانی

در بخش پایانی رضا دانشور و فخرالدین عظیمی با نگاهی بر شخصیت دکتر بختیار و بررسی ریشه های تضاد میان جبهه ملی و رژیم پهلوی بحث خود را مطرح کردند.

رضا دانشور، نویسنده و پژوهشگر گفت: "من متهم به نوشتن نمایشنامه و داستان هستم. صحبت های من یک نوع برخورد ادبی با شخصیت دکتر بختیار است." وی با تصویرسازی سالهای بعد از انقلاب به این موضوع اشاره کرد که "در گردهمایی ها و در صفحه های الکترونیکی که به مناسبت سی امین سال انقلاب، گفت وگوها و نوشته هایی ارائه داده می شود، نام بختیار پیوسته غایب است. این غیبت معنی می دهد... چیزی آزاردهنده در حذف نام است... این جلسه، جلسه مبارکی است. و چه خوب که افکار مخالف و موافق درباره او مطرح می شوند و این قدمی است در جهت دمکراتیک کردن خودمان..."

وی در تفاوت اساسی بختیار با سایر سیاسیون عصر خود اشاره کرد که: بختیار روایت متفاوتی از تاریخ ایران داشته است و با زبان متفاوتی سخن می گفت که زبان روشنفکران و فرهیختگان بود.. توجه و خوانش بختیار از غرب با اِشراف گسترده ای که بر فرهنگ ایران داشت در این است که او دمکراسی را میراث غرب می دانست... بختیار برنامه مشخصی برای گردانندگی کشور داشت، اما گروههای سیاسی معارض برنامه نداشتند. استنادی که بختیار به "قانون" داشت استثناست. او معتقد بود که دمکراسی بدون قانون معنی ندارد!"

دانشور سپس به زندگی و تفکرات شخصی بختیار پرداخت و تاکید کرد که او در سنت مبارزات آزادیخواهانه مشروطیت ریشه دارد. و از آغاز با ارزش گذاری به قانون شروع شد. در خانواده ای به دنیا آمد از خوانین بختیاری که تحصیلات دانشگاهی از اهمیت فراوانی برخوردار بود. پیش زمینه خانوادگی او به چند وزیر در دوران قاجار می رسد. در جنبش مشروطیت، پدر بزرگش از سمت وزارت توسط احمد شاه خلع شد. او با تسلط به سه زبان عربی ـ انگلیسی ـ فرانسه و برای کامل کردن زبان آلمانی در دوران خیزش نازیسم به آلمان رفت.

در یکی از سخنرانی های هیتلر، از مشاهده چهره هیتلر در چند قدمی اش و حرکات چهره او، توتالیتاریسم خطرناکی را پیش بینی می کرد. تجربه جنگ جهانی دوم، و صدای چکمه های هیتلری، سالها بعد در گوشش طنین انداخت وقتی که "صدای نعلین ها" را شنید.

وی سپس به اهمیت ادبیات و رمان در زندگی سیاستمداران تاکید کرد و گفت که "بختیار ارتباط عمیقی با ادبیات ایران و غرب داشت و با نویسندگان بنام فرانسوی از جمله پل والری دوست و آشنا بود. آنچه اهمیت دارد این است که بختیار ثروت ملی ماست و ارزشهای او ارزشهای ملی ما..."

فخرالدین عظیمی استاد پژوهشگر در رشته تاریخ در دانشگاه کانکتیکت آخرین سخنگوی کنفرانس، درباره ریشه های تضاد رژیم پهلوی و جبهه ملی، صحبت کرد. وی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که: "امروز در بیرون سالن شخصی می پرسید: چرا همه اش درباره گذشته حرف می زنیم؟ چرا راجع به آینده صحبت نمی کنیم؟

باید بگویم که کار من تاریخ است و تاریخ ریشه یابی و جستجو در گذشته است. بالطبع جستجوی مورخان می تواند در راهیابی آینده سودمند باشد.

اساسی ترین موضوع این کنفرانس مطرح کردن این پرسش است که چرا دکتر بختیار در آن لحظه تاریخی وارد صحنه شد؟" وی برای پرداختن به این پرسش، به دوران مشروطیت و وقایع بعد از شهریور 20 رجوع کرد و بر این موضوع انگشت گذاشت که "برای براندازی نفوذ دولت انگلیس و حاکمیت مردم ایران بر سرنوشت خودشان، به یک جبهه و بینش ملی نیاز وافر بود. بعد از تشکیل جبهه ملی، محمدرضا شاه که از آغاز سلطنت هیچگونه همدلی با نظام دمکراسی و مشروطه خواهی نداشت، در گفت و گویی با سفیر انگلیس، جبهه ملی را تقبیح کرد و تاکید نمود که جبهه ملی از حزب توده خطرناک تر است.

پس از براندازی دولت مصدق و کودتای 28 مرداد، دکتر بختیار "نهضت مقاومت ملی" را تاسیس کرد. این نهضت براساس تجربه بختیار از مشاهده مقاومت فرانسویان در مقابل اشغالگران آلمانی تشکیل شد، اما تشکیلات نظامی شاه موجب برچیدگی این جبهه شد."

کنفرانس ساعت 5 بعدازظهر به همراه نمایشگاهی از عکس ها و روزنامه های دوران انقلاب که در تمام طول کنفرانس برپا بود،

برای مشاهده بخش 1 این گزارش تصویری اینجا کلیک کنید


برای مشاهده بخش 2 این گزارش تصویری اینجا کلیک کنید

Thursday, April 9, 2009

زين پس تمام مادران اين ديار مادرت خواهند بود

تغيير برای برابری - يک روز پس از آزادی محبوبه کرمی، ۱۹ فروردين، صديقه مصائبی مادر محبوبه در بيمارستان درگذشت

پس از توديع کفالت ۵۰ ميليون تومانی برای محبوبه کرمی، عصر روز گذشته وی آزاد شد و بلافاصله پس از آزادی برای ديدن مادرش مستقيم به بيمارستان ايران مهر رفت . مادر محبوبه که از بيماری سرطان در رنج بود ، پس از بازداشت محبوبه و ۱۱ فعال جنبش زنان در بيمارستان بستری شد و با آن که برادر محبوبه از وخامت وضعيت مادرش به داديار پرونده گفته بود و تقاضای آزادی او را کرده بود با قبول کفالت او مخالفت شد و محبوبه به همراه خدبجه مقدم در زندان ماند

در اين ايام، دوستان محبوبه در کمپين و همچنان مادران کمپين و صلح به نوبت درکنار محبوبه بودند. صبح امروز اين مادر مقاوم و رنج ديده پس از آخرين ديدار با دخترش درگذشت. تاب و تحمل برای محبوبه گرامی و برادرش آرزومنديم

مراسم خاکسپاری مادر محبوبه صبح پنجشنبه ۲۰ فروردين برکزارمی شود. مراسم ختم او نيز روز جمعه ۲۱ فروزدين از ساعت ۴ تا ۶ بعد ازظهر در منزل آن مرحوم برگزار می شود

نشانی : انتهای خيابان کميل، نرسيده به خيابان هرمزان ، پلاک ۱۱۰۷

شهلا فروزانفر از مادران صلح شعری را برای مادر محبوبه سروده است که می خوانيد

تقديم به مادر محبوبه

مادری جان داد
دردی به جانش بود
از دوری فرزند؛ درد به زخمی جانسوز بدل شد
در تب عشق جانش می سوخت
رحم و مروت کجا پنهان بودند؟
علم پزشکی از اين درد به زانو درآمد
آه از دل اين مادران
گويی شرر عشق فرزند در دلهاشان جادودانه است
مادرم منزل نو مبارک !
فرزندم گريه نکن
زين پس تمام مادران اين ديار مادرت خواهند بود


Wednesday, April 8, 2009

گفتگوی خديجه مقدم با عاليه اقدام دوست در زندان اوين

تغيير برای برابری- در اولين روزهای بهار ۱۳۸۷ به قصد عيدديدنی با خانواده ی سوگوار زهرا بنی يعقوب عازم منزل ايشان بوديم که بدون هيچ دليل موجهی به همراه ۱۱ نفر از دوستان بازداشت شده و به زندان اوين منتقل شديم.اما اين بازداشت بی دليل و نابهنگام بهانه ای شد برای عيدديدنی با زنی که اکنون نزديک به ۲ ماه از حبس سه ساله ی خودرا در زندان اوين گذرانده است .عاليه زنی است قوی،مصمم و پرانرژی که بی شک فضای زندان را متحول خواهد کرد.او در اين روزها ان چنان از ما در زندان پذيرايی می کند که گويی مهمان وی در منزل پدری اش در فومن هستيم. عاليه اقدام دوست يکی از فعالين جنبش زنان است که از تاريخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۷ به اتهام اقدام عليه امنيت ملی از طريف شرکت در اجتماع غيرقانونی به زندان اوين برده شده است تا دوران محکوميت سه ساله ی خود را سپری کند.وی يکی از صدها نفريست که در روز ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۵ در تجمع مسالمت اميز ميدان هفت تير به منظور درخواست تغيير قوانين تبعيض اميز شرکت کرده و در بين ۷۰ نفری بود که در آن روز بازداشت شد.او اولين زندانی زنی است که به دليل درخواست تغيير قوانين تبعيض اميز با حکم محکوميت قطعی به زندان رفته است.در اغاز بهار ۱۳۸۷ در بند نسوان زندان اوين با وی به گفتگو نشستم تا وی را در نمايی نزديک تر و با روايتی از زبان خود او بشناسيم

خديجه مقدم - خانم اقدام دوست شما چگونه وارد فعاليت در حوزه ی زنان شديد و چرا در تجمع۲۲خرداد ۱۳۸۵ شرکت کرديد؟
عاليه اقدام دوست -
من از کودکی طعم تبعيض را چشيده و در طول دوران زندگی ام نيز بارها با نابرابری قوانين مواجه شده بودم،به طور مثال زمانی که قصد داشتم از همسرم جدا شوم قوانين طلاق تمام حقوق من به عنوان يک انسان را ناديده می گرفت در حالی که همسرم می توانست بدون هيچ دليل موجهی از من جدا شود.
اما اين که چگونه وارد فعاليت در حوزه ی زنان شدم روايت ديگريست.من هميشه پيگير اخبار زنان و فعاليت های گروه های مختلف بودم اما تجمع ۲۲ خرداد اولين باری بود که به دليل اعتقاد جدی ام به تغيير قوانين تعيض اميز پا به اين حوزه گذاشتم و متاسفانه در همان روز نيز دستگير شدم البته برابری جنسيتی تنها خواسته و دغدغه من نيست، من خواسته های ديگری نيز دارم که در جهت ان ها نيز فعاليت می کنم.همان طور که در نامه ام از زندان نيز نوشته بودم بحث تبعيض طبقاتی، افزايش نرخ تورم و بيکاری، کاهش خدمات بهداشتی، گسترش اعتياد، فقروفحشا و افزايش نابسامانی های اقتصادی مخصوصا با بالا رفتن پرداخت حق السهم مردم از جمله دغدغه های جدی من است که همواره سعی کردم در فعاليت هايم مورد توجه قرار دهم

خديجه مقدم - ساعاتی پس از بازداشت شما در منزل شخصی تان خبری انتشار يافت که نشان می داد شما در منزلتان در فومن توسط مامورين بازداشت شده و تحت الحفظ به زندان منتقل شده ايد، ممکن است نحوه ی بازداشت خود را کمی دقيق تر توضيح دهيد.
اقدام دوست -
من در تاريخ ۱۲ بهمن ماه سال گذشته (۱۳۸۷)در منزل شخصی ام در فومن توسط دو مامور با حکم بازداشت از سوی دادگستری فومن بازداشت شدم.آنها به همراه يک مامور زن مرا به تهران منتقل کردند.حوالی ساعت ۱۱ شب به همراه مامورين به تهران رسيديم. هيچيک از ماموران نشانی دادگاه انقلاب تهران را نداشتند بنابراين با راهنمايی شخص من به آنجا مراجعه کرديم و همان گونه که انتظار می رفت با درهای بسته مواجه شديم. سپس باز با راهنمايی من به بازداشتگاه وزرا رفتيم، من شب را در آن بازداشتگاه سپری کردم و صبح روز بعد پيش از باز شدن در سلول ها يعنی کمی قبل از ساعت ۷ صبح مجددا به دادگاه انقلاب منتقل شدم. جالب اين که تمام هزينه های اياب ذهاب از فومن به تهران و سپس از وزرا به دادگاه انقلاب از من گرفته شد.
پس از انجام مراحل اداری،من به دستور شعبه ی ۶ اجرای احکام دادگاه انقلاب به زندان اوين منتقل شدم و اکنون نزديک به ۲ ماه است که در بند نسوان زندان اوين به سر می برم.

مقدم- خانم اقدام دوست شما در زمان دستگيری اوليه يعنی ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۵ چند روز در بازداشت بوديد و عمدتا چه سوالاتی از شما پرسيده شد؟
اقدام دوست-
من در آن زمان ۷ روز در بند ۲۰۹ نسوان زندان اوين بازداشت بودم و سوالاتی بسيار فراتر از تجمع و مطالبات آن از من پرسيده شد.چرا که من سابقه ی ۶سال حبس در دهه ی شصت را داشتم که دو سال آن را در قرنظينه سپری کرده بودم و بخش عمده ای از سوالات در رابطه با فعاليت سياسی من در آن دوران بود

مقدم- شما که سابقه ی زندان در سال های گذشته را داشته ايد ، اکنون وضع بند نسوان زندان اوين را چگونه ارزيابی می کنيد؟
اقدام دوست -
در حال حاضر بند نسوان با مشکلات فراوانی روبه روست.تعداد زيادی از زنان زندانی بيمار هستند،برخی به بيماری های جسمی مبتلا هستند و برخی به بيماری های روحی اما متاسفانه زندان اقدام موثری جهت بهبود اين افراد انجام نمی دهد.بسياری از بيماران جسمی احتياج به مداوای جدی دارند و بسياری از بيماران روحی نيازمندجلسات مشاوره هستند که متاسفانه امکان هيچ يک فراهم نمی شود.وضعيت غذای زندان بسيار نامناسب است.هيچ گونه مواد پروتينی به زندانيان داده نمی شود و متاسفانه در هيچ يک از وعده های غذايی گوشت يا مرغ وجود ندارد.گاهی حتی ۱۰ شب متوالی به زندانيان سيب زمينی داده می شود.همين وضعيت نامناسب غذا زندانيان را با مشکلات گوارشی مواجه کرده است.از طرف ديگر فروشگاه زندان محصولات غيرمفيدی را با قيمت های بسيار بالا به فروش می رساند که يا در توان خريد زندانيان نيست يا خاصيت چندانی ندارد.هم چنين وضعيت ناعادلانه ای نيز در توزيع امکانات موجود به چشم می خورد.
از ديگر مشکلاتی که زندانيان در طولانی مدت با آن مواجه می شوند آلودگی صوتی در محيط بند و اتاق هاست.تعداد زندانيان در هر اتاق زياد است و بدين ترتيب به هيچ وجه آسايش افراد تامين نمی شود.
اما يکی از جدی ترين مشکلات بند عمومی که متاسفانه به وضوح هم قابل رويت است طبقاتی شدن فضای زندان است.در طول زندگی روزمره در زندان افرادی که پول بيشتری داشته باشند سايرين را مورد استثمار قرار می دهند و هيچ کس نيز قادر به اعتراض به آن ها نيست اين مشکل باعث سرخوردگی بسياری از زندانيان شده است و همچنين سلسله مراتب را در بين زندانيان به شدت تقويت کرده است .در اثر اين سلسله مراتب پديد آمده زندانيان با دست خود زندان های ديگری درون زندان ساخته اند که افراد کم توان را به شدت آزرده می کند و صدای آن ها هيچگاه به گوش کسی نمی رسد

مقدم - در طول اين ۲ ماهی که در زندان بوديد آيا با نکته ی مثبتی هم مواجه شديد؟
اقدام دوست -
در همان روزهای اول يکی از اتاق ها توجه من را به خود جلب کرد.يکی از زندانيان باسابقه ی آن اتاق با همان امکانات اندک دست به کارآفرينی زده بود و برای خود و تعدادی از هم اتاقی هايش منبع درآمدی تامين کرده بود،آن ها در زندان بافتنی می بافتند و با فروش آن در خارج از زندان درآمدی به دست می آوردند.برخی از اين زنان با همين درآمد اندک خانواده ی خود در خارج از زندان را نيز ياری می کردند.اين به نظر من يکی از نکات بسيار مثبت بود

مقدم- در اين مدت ايا موفق شده ايد با حضورتان در زندان تاثيری در زندگی زنان زندانی بگذاريد؟
اقدام دوست -
خودم احساس رضايت می کنم.صحبت از قوانين و حقوق زنان برای زنان زندانی بسيار جالب است. در کنار اين گفتگو ها سعی کرده ام در حد توانم برای زندانيان کمک هايی نيز فراهم کنم ،بخشی از اين کمک ها مالی است که در ارتباط با زندانيان بند ماليست و بخشی نيز جذب حمايتهای معنوی است ،مثلا در رابطه با زندانيانی که در معرض اعدام هستند ، چون در بسياری از موارد نياز است که در کنار پيگيری های حقوقی و مشاوره های روانشناختی تلاش هايی نيز برای گرفتن رضايت شاکی ها صورت گيرد يا خانواده زندانی تسلای خاطر داده شوند ، من سعی می کنم وضعيت برخی از اين زندانيان که نياز به اينگونه حمايت ها دارند را به دوستانم اطلاع دهم تا آنان در خارج از زندان فعاليت هايی در اين زمينه انجام دهند.به عقيده من مجموع اين تلاش ها در طولانی مدت تاثير بسزايی در بهبود وضعيت زنان زندانی خواهد داشت و موجب ايجاد حس همدلی در بين آن ها نيز می گردد

مقدم - به اميد آزادی مجدد شما

Tuesday, April 7, 2009

فرصت ها را می توان دريافت

برای دريافتن فرصت ها اما، بايد به وجود داشتن آن ها معتقد بود. و می شود اين که يک نفر به وجود داشتن فرصت ها معتقد نباشد. اين معتقد نبودن هم برای خودش اعتقادی است. اعتقاد به عدم امکان تغيير وضع موجود. هرچند با اکراه و نارضايتی و نفرت.

می توان چنين اعتقادی داشت يا نداشت. احترام به آزادی عقيده، اين را حکم می کند. ولی اين اعتقاد را داشتن، با اين اعتقاد را نداشتن فرق می کند، و هر کدام از اين دو مورد، الزامات خود را می طلبد.

اين اعتقاد را داشتن و به صراحت نگفتنش، با اين اعتقاد را داشتن و به صراحت گفتنش هم البته فرق دارد. فرق ريا با صداقت. يا فرق تسليمی دانسته با تسليمی ندانسته. و يا ـ در بهترين شکل ـ فرق پنهان کاری با (نمی دانم چه بايد گفت) پنهان نکاری مثلاً.

برای دريافتن فرصت ها، بايد به وجود داشتن آن ها معتقد بود. و برای معتقد بودنی که محاط در آن ها نيست، بلکه محيط بر آن هاست، بايد آن ها را شناخت.

فرصت ها وجود دارند يا وجود ندارند؟ اگر وجود ندارند، که بسيار خوب؛ برويم پی کارمان و بنشينيم سرجايمان. ولی اگر وجود دارند ـ که وجود دارند ـ کدامند اين فرصت ها؟ و ماهيّتشان چيست؟ و برای دريافتنشان، يعنی برای از دست ندادنشان، چه بايد کرد؟

محمد علی اصفهانی
http://www.ghoghnoos.org

Saturday, April 4, 2009

نامه مادران صلح ايران به رئيس قوه قضائيه برای آزادی خديجه مقدم و محبوبه کرمی

رياست محترم قوه قضائيه جناب آقای هاشمی شاهرودی با سلام همانطور که مطلع هستيد، در آغازين روزهای سال نو، تنی چند از مادران صلح ايران که به اتفاق برخی از فعالان جامعه مدنی عازم ديدار نوروزی با خانواده دکتر زهرا بنی يعقوب بودند که بعد از دوسال هنوز سياهپوش مرگ دخترشان هستند، توسط نيروهای پليس امنيت تهران بازداشت و روانه زندان اوين شدند و اتهام واهی تشويش اذهان عمومی به آنان تفهيم شد

حضرت آيت الله شاهرودی ، جنابعالی بهتر از ما واقف هستيد که ديدار دلجويی از خانواده ای گرفتار و در بند از توصيه های موءکد بزرگان دين و اخلاق در شرع و عرف ايران است. مادران صلح ايران نيز با نيات خيرخواهانه و مادرانه در راستای اجرای تعهدات نوع دوستانه و انجام وظايف اخلاقی خويش به ديدار نوروزی با اين اقدام کرده بودند که خود به حبس و زندان دچار شدند.

جناب آقای هاشمی شاهرودی، آ يا درست است با مادرانی که به دلداری و سرکشی زنان و دخترانی رفته اند که در ايام عيد و سرور همگانی به تنهايی در اشتياق ديدار يا سوگ عزيز خويش می سوزند و می سازند چنين هتاکانه و توهين آميز و خشونت بار رفتار شود؟

از شما سئوال می کنيم در کجای کتاب قانون مدنی و مجازاتهای کشوری ايران نوشته شده که ديدار از خانواده های زندانيان و دلجويی از آنان جرم است و مصداق تشويش اذهان عمومی تلقی می شود و يا اصولا مجازات حبس و زندان برای اين اقدام تعيين شده است؟ در شرايطی که کشور در آستانه انتخاب دهمين رياست جمهور خويش بيش از هر زمان ديگر به آرامش و خردگرايی احتياج دارد، چنين اقدامات و بازداشت های خودسرانه، آيا نتيجه ای جز آب به آسياب بيگانگان ريختن دارد. آيا چنين اقداماتی خوراک تبليغاتی ساختن برای رسانه های بيگانه و برخلاف استقلال و امنيت ملی ايران نيست؟

بی تفاوتی و يا سکوت قوه قضاييه و قضات پاکدامن و با وجدان ايرانی در قبال چنين اقدامات خلاف قانون به منزله تاييد خشونت و رواج بی قانونی در کشور است که دقيقا بر ضد سياست حبس زدايی و قانون مداری است که قوه قضاييه طی اين سال ها همواره آن را تاييد و تبليغ نموده است

ما ضمن محکوم کردن بازداشت ها و حبس غير قانونی مادران صلح ايران و ساير فعالان جامعه مدنی، خواهان آزادی فوری و بی قيد و شرط خانم ها «خديجه مقدم» و «محبوبه کرمی» و صدور قرار منع تعقيب برای همگی آنان هستيم. در شرايط کنونی ملت بزرگ ايران برای عبور از بحران های اقتصادی و اجتماعی موجود نياز مبرم به همبستگی هر چه بيشتر برای دستيابی به خرد جمعی جهت مشارکت شايسته در سرنوشت خويش و برخورداری از زندگی ايمن و آزاد و سعادتمندانه دارد

ما باور داريم امنيت و آزادی و سعادت ملی تنها در پرتو صلح و مدارا و احترام و اعتماد متقابل فی مابين مردم و مسئولين حاصل می شود

مادران صلح ايران
۱۵/۱/۱۳۸۸


Friday, April 3, 2009

هیچ متوجه عواقب و آثار کار خود هستید؟


روی سخنم با مسئولان نظام هست: هیچ متوجه عواقب و آثار کار خود هستید؟

رضوان مقدم

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را

کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

تغییر برای برابری - این بار خبر آن چنان عجیب و متحیر کننده بود که باور کردنش برای هرکس که می شنید مشکل بود. این که انجام مراسم دید وبازدید نوروزی تعریف مجرمانه پیدا کند و مامورین وزارت اطلاعات کار را به جایی برسانند که مانع از دید و باز دید های معمول ومرسوم نوروزی شوند

مامورین دستگیر کننده و دستگاهی که این افراد را هدایت می کند هیچ متوجه عواقب و آثار کار خود هستند؟ باید از مسئولان قضایی کشور پرسید چه کسی و یا چه کسانی مخل نظم وامنیت عمومی کشورند ؟ چند نفر فعال اجتماعی که بر حسب وظیفه و از روی احساسات وعواطف انسانی به دیدارنوروزی خانواده های زندانی می روند یا آنهایی که بردست جوانان مسئول اگاه و با شرف دستبند می زنند؟ آیا کسانی که اقدام به دستگیری خودسرانه شهروندان ایرانی می کنند امنیت ملی را به مخاطره نمی اندازند؟ در کدام بخش از قوانین مملکت ما آمده است که دیدار با خانواده های زنده یاد زهرا بنی یعقوب و اسانلو و مصطفوی جرم است ؟ شکستن حریم خصوصی افراد تا کجاست؟ از کنترل تلفن ها وپست های الکترونیکی تا دیدو بازدید های نوروزی، مراسم عزا وعروسی، مهمانی های خانوادگی،... این کنترل ها وفشار ها تا کجا می خواهد کشیده شود وادامه یابد؟ کدام نظریه و تئوری پشت این همه فشار وسرکوب قرار دارد؟ اساسا بر طبق کدام قانون ، ماده، تبصره، آیین نامه، دید وباز دید نوروزی جرم است؟ گویا نزد کسانی اصل براین است که مردم ایران مجرمند مگر این که خلافش ثابت شود و گرنه چه دلیل پاسخ ویا توضیحی برای این گونه دستگیری ها که تعدادش کم هم نیست وجود دارد؟ قضات محترمی که با این پرونده ها سرو کار دارند چگونه می توانند شب سر بر بالین بگذارند و فکر نکنند چه ستمی بر زنان ومردان آگاه و شهروندان این آب وخاک می رود ؟اچه کسی به خود این حق را می دهد که بر دستان جوانان دستبند زده و با پا ی بند ان را روانه قزل حصار کنند در کلانتری آنها را مورد اهانت قرار دهند و بگویند می خواهیم "رفع ظن" کنیم و سپس اتهام آن ها را «اقدام علیه امنیت ملی و علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق گفتمان مغایر با مبانی نظام و ارتباط گرفتن با نیروهای غیر خودی» عنوان کنند . این چه رفتاری است؟ چه هرج و مرجی است که که این چنین عرصه بر سرمایه های معنوی تنگ می کند

5 میلیون ایرانی ترک وطن کرده کافی نیست ؟همه ما "در این خانه حقی" داریم. انقلاب نکرده ایم که حق دید وبازدید عید را هم نداشته باشیم، که خانواده های دانشجویان زندانی به جرم چیدن سفره هفت سین در پیاده رو مقابل زندان برای احساس نزدیکی با فرزندانشان شب عید روانه زنان شوند

سوال من به عنوان یک شهروند از مسئولان نظام این است : آیا درست است که حق هر گونه اعتراضی ازمردم سلب شود؟ به هر حرکتی برچسب اقدام علیه امنیت ملی زده شود؟ بعد هم زندان و صدور احکام نا متجانس و باقی داستان ها؟ آیا هیچ صدایی اعتراضی و نقدی حق مطرح شدن ندارد ؟ مردم نیاز به امنیت و آرامش ندارند؟ چرا برهم زننده آرامش و امنیت حداقلی ما هستید؟



www.we-change.org

Wednesday, April 1, 2009

نامه جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی به آیت الله خامنه ای در مورد مرگ امیدرضا میرصیافی

آیت الله سید علی خامنه ای مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران

با سلام

همانطور که مطلع هستید یک جوان وبلاگ نویس به نام امید رضا میرصیافی که به جرم اهانت به شما در زندان به سر می برد و به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود چند روز پیش در زندان درگذشت . گزارشگران بدون مرز احتمال قتل او را بر اساس شواهدی که پیوست این نامه است اعلام می کنند . امید رضا میرصیافی قبل از زندان به حکم خود معترض بود و آن را ناعادلانه می دانست و معتقد بود هیچگونه توهینی به شما نکرده است و حتی در رای دادگاه مشخص نشده بود که جملات توهین آمیز ایشان چیست .
پس از فوت ایشان ما با مطالعه آرشیو وبلاگ ایشان که به دلیل مطالب همان وبلاگ زندانی بود ، متوجه نشدیم که کدام مطلب ایشان در مورد شما توهین آمیز بود و مستحق دو سال و نیم زندان بوده است .
ایشان در یک دادگاه غیر علنی محاکمه شد در حالی که درخواست برگزاری دادگاه علنی را داده بود

حال سوال ما که تعدادی از وبلاگ نویسان ایرانی هستیم در چند موضوع تقدیم می شود

با توجه به اینکه اتهام امید رضا توهین به شما بود و ما موفق نشدیم مطلب توهین آمیزی در وبلاگ ایشان پیدا کنیم لطفا توضیح دهید که کدام مطلب ایشان در مورد شما چنان توهین آمیز بود که حکومت جمهوری اسلامی ، ایشان را مستحق دو سال و نیم زندان می دانسته است

چرا دادگاه ایشان به صورت علنی برگزار نشد و چرا مفاد اصل 168 قانون اساسی که بیان می دارد متهم سیاسی باید در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه محاکمه شود در مورد ایشان رعایت نشد .؟ چرا دفاعیات ایشان در دادگاه به اطلاع افکار عمومی رسانده نشد ؟ آیا شما برای متهم سیاسی این حق را قائل نیستید که در برابر افکار عمومی بتواند از اتهامش دفاع کند ؟

به غیر از ایشان تقریبا تمام متهمین سیاسی در سالهای اخبر در دادگاه غیر علنی محاکمه می شوند . آیا حکومت به صورت ناعادلانه این افراد را محاکمه می کند که دوست ندارد افکار عمومی شاهد دفاعیات متهم باشند ؟

آیا شما در جریان اتهام امید رضا میرصیافی و دفاعیات ایشان بودید ؟ اگر بودید آیا با حکم دادگاه موافق بودید ؟
اگر در جریان نبودید لطفا توضیح دهید که مگر در سال چند نفر به اتهام توهین به شما زندانی می شوند که شما از پرونده این افراد بی خبر هستید ؟

آیا این مسائله را نابجا می دانید که ما انتظار داشته باشیم که بالاترین مقام حکومت ، از جریان پرونده افرادی که به اتهام توهین به خود او زندانی می شوند مطلع باشد تا مبادا شخصی بی گناه به دلیل انتقاد از او به زندان نیافتد؟

جناب آیت الله خامنه ای در سخنرانی در سال گذشته فرموده بودید انتقاد از رهبر آزاد است حال سوال ما این است ما وبلاگ نویسان باید چگونه از شما انتقاد کنیم که به زندان نیافتیم و عواقب زندان که متوجه چندین زندانی سیاسی در یک ماه اخیر شده است ، متوجه ما نشود ؟

با تشکر از وقتی که می گذارید و پاسخی که خواهید داد

جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی

امضاها تا اکنون

سیامک فرید http://belgiran.blogfa.com/

صنم کازرونی http://newsiniran.blogsky.vom

فرشته قاضی http://fereshteh.blogfa.com/

شیوا نوجو http://zananemelli.blogspot.com/

عباس معروفی http://maroufi.malakut.org/

علی رضا محمد ظاهری http://shampilix.wordpress.com/

سمیه جهانگیری http://jahangiry.mihanblog.com

کاوه رضایی http://notes.kaaveh.net/

حمید توکلی http://www.kntoosi.com/

شهریار ایازی http://komite-aghwam.blogfa.com/

عبدالقادر بلوچ http://balouch.blogspot.com/

کریم پورحمزاوی http://ayandema.blogspot.com

بهزاد مهرانی http://www.behzadmehrani.blogfa.com/

شایگان اسفندیاری http://gameron.wordpress.com

فریبرز شمشیری http://www.rottengods.com

وحید میلانی www.1canadian.blogspot.com

اختر قاسمی http://akhtarghasemi.blogfa.com

سیامک عبدی http://www.siamakold.blogspot.com

فضائل عزیزان http://azizanpress.blogspot.com/

محمد افراسیابی http://amooarvand.wordpress.com/

پیمان روشن ضمیر http://ospeyman.org

علی رضا نوری زاده http://www.nourizadeh.com/

در صورتی که شما وبلاگ نویس هستید و مایلید این نامه را امضا کنید لطفا تایید خود را به همراه آدرس وبلاگ خود ، به این ایمیل بفرستید .
7tir.com@gmail.com

.و یا در قسمت نظرات این لینک نام و آدرس وبلاگ خود را بگذارید
http://7tir.com/news/index.php/2139