خانم ها و آقایان ارجمند،
با این نوشته میخواهم رویکرد شما را به این فراپرسش اندرکشم که در ایران کودکان و نونَهالان همانند آدم های بُرنا و گُولیده (بالغ) کیفرداه میشوند، با وجودیکه دولتِ ایران پیمان نامه هایِ جهانی برای پاسداری از هوده های آدم، کودکان و نونَهالان را دَستَینیده است (امضا کرده است ).
یکی از نمونه هایِ هولناکِ زیرپاگذاشتن ِهوده هایِ آدم در این کشور که میخواهم آنرا به شما بِنمایانم، رویدادی است که برایِ خانم ِصغرا مولایی پیش آمده است. خانم صغرا مولایی در زمانیکه سیزده ساله بوده است به کیفر مرگ ایراخته (محکوم) میشود. امروز او 32 سال از زندگیِ خود را پشتِ سر دارد ولی 19 سال از آنرا پشت میله هایِ زندان سپری کرده است.
به شَوَندَ (علت) تنگدستی و برایِ دریافتِ کمکِ پولی، خانوادۀ خانم صغرا مولایی او را که تنها 9 سال داشته است در جایگاهِ پایزن (خدمتکار) به خانۀِ یک خانوادۀ توانمند برایِ انجام ِکارهایِ خانه داری میفرستد. در این زمان او بارها کُرپانی (قربانی) دستاندازی گُنی (تجاوز جنسی) از سویِ کسی که آشنایِ کارفرمایِ او بوده است میشود. در خاستگاه یک بچۀِ بی پناه و از بیم ِ ازدست دادن ِکارش و همچنین از رویِ شَرم، خانم صغرا مولایی یارایِ آنرا نداشته است که با اَپَستام (اعتماد) به کسی این پیشآمد را بازگو کند. روزی پسر ِهشت سالۀِ کارفرما گواه دستاندازی گُنی از سویِ همان آشنایِ خانوادۀِ توانمند به خانم صغرا مولایی میشود، در این زمان او 13 ساله بوده است. زمانیکه مردِ تبهکار پسر بچه را میبیند، او را ترس فرامیگیرد، ناخواسته آن مرد، پسربچه را با چنان نیرویی به سویِ دیوار پرت میکند، که او به شَونَدِ آسیب وارد آمده به سرش جان میدهد.
از آنجا که بر پایۀِ هنجارهایِ سامان ِاسلامی در این کشور، کسی که کُرپانی بد ابزارگشتگی (سواستفاده) و دستاندازیِ گُنی (تجاوز ِجنسی) قرار گرفته است، نتواند از خود پدافندی کند، خودِ کُرپانی در جایگاه بزه ور کیفر نیز داده میشود. خانم صغرا مولایی در بازجویی های نخستین از رویِ شرم و ترس از بیان ِراستینگی (حقیقت) خود داری میکند. از اینرو او ناگزیر بود که مرگ پسربچه را در بازجویی نخستین، برآیند یک درگیریِ کودکانه و ناخواسته بین خودش و پسربچۀِ کافرمایش نشان دهد. و دربارۀ آن مردی که به او دست اندازی گُنی کرده و شَوِه (باعث) و مایۀِ کشته شدن ِ و پِسَرَک گشته بود خاموش بماند.
زمانیکه خانم صغرا مولایی اندریافت که بازگویی او از آن پیشآمد ناگوار بجایِ خُستویی (اعتراف) به کشتن ِ پسربچۀِ کافرمایش ارزیابی شده است، بازگویی نخستین خودش را پس گرفت و اینبار راستینگی را بازگفت.
تنها برپایۀِ گفتۀِ کارفرمایش، که خانم صغرا مولایی به پسرش رَشک میبرده و از او میرَمیده است، دادگاه رشت تنها نخستین بازگوییِ خانم صغرا مولایی از پیشآمد را بجایِ راستینگی میپذیرد. از اینرو به خانم صغرا مولایی زمانیکه تنها 13 ساله بوده است کیفر مرگ داده میشود. با وجودیکه بازگویی دوم خانم صغرا مولایی در پیوند با کُرپانیِ دستاندازی گُنی بودن (قرباین تجاوز جنسی شدن)، از سویِ دادگاه پذیرفته نشد، ولی بر پایۀِ هنجارهایِ اسلامی جاری در کشور، کیفر شلاق بر او جاری شد. خانم صغرا مولایی تا کنون دو بار برایِ اجرایِ دستور ِ به دارآویخته شدنش به سلول مرگ فرستاده شده است؛ بار نخست زمانیکه 17 ساله بوده است و بار دوم زمانیکه 21 ساله بوده ا ست.
بر پایۀِ هنجارهایِ اسلامی اجرایِ فرمان ِقصاص تنها با پروانۀِ وابستگان ِ نزدیک به آن کسی که کشته شده است، اجراپذیر است. در هر دو بار خانوادۀِ پسرکِ کشته شده از دادن ِپروانۀِ اجرایِ فرمان ِبه دارآویختن او خودداری کردند.
به تازگی خانم نسرین ِ سُتوده دادفَر ِ (وکیل) دادگستری، خویشکاریِ پدافندی از خانم صغرا مولایی را پذیرفت و خواستار ِ آزادی او گردید. دادگاه ولی کیفر ِمرگِ خانم صغرا مولایی را پابرجا دانست، زیرا خانوادۀِ پسرک ِ کشته شده این بار بر اجرایِ کیفر مرگ پافشاری میکند. با وجودیکه همکنون پرونده کیفری خانم صغرا مولایی بوسیله دادفر ِ او بررسی میشود، هر آن شوایی (احتمال) اجرایِ فرمان کُشتنش وجود دارد.
با این نوشته میخواهم که از شما خواهش کنم که برایِ جلوگیری از اجرایِ فرمان ِقصاص ِخانم صغرا مولایی و آزادیِ او همۀِ توان ِخود را در راستایِ فشار بر حکومتِ اسلامی در تهران بکار بگیرید.
با درودهای مهرورزانه
برای دَستینیدنِ (امضا کردن) درخواست نجات خانم صغرا مولایی از زیر کیفر مرگ، مهروزانه بر پیوند پایین کلید کنید
http://www.PetitionOnline.com/
خَشایار رُخسانی