مدتهاست که شعار همه آقايان سياسی، اعم از اصولگرا و يا اصلاح طلب، بازگشت به دوران اول انقلاب است. حاميان مهندس موسوی در مانيفست زيست مسلمانی (که برای اداره کشور ارائه کرده اند و معلوم نيست که جای غير مسلمانان دراين مانيفست کجاست؟) مفهوم اصلاحات را در بازگشت به انقلاب معنی کرده اند
معاون عمليات نيروهای شبه نظامی بسيج، احمد ذوالقدر، در تاريخ ۱/۲/۸۷، گفت: آغاز گشتهای امنيتی بسيج ، بازگشت به دهه اول انقلاب است
همچنين صفار هرندی، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، در نشست مديران استانی اين وزارتخانه، که در هشتم ديماه برگزار شد، گفت: "هدف ما بايد بر اساس اهداف اوليه انقلاب که همان منويات امام خمينی و رهبر انقلاب است شکل بگيرد"
احمدی نژاد هم که محور فعاليت های تبليغاتی و سخنرانی هايش را بر بازگشت به اول انقلاب قرار داده و هر روز از آن سخن ميگويد . در واقع می توان گفت که اين شعار درحالی مطرح می شود که آقايان عاجز از طراحی برنامه ای برای آينده کشور هستند و سعی می کنند درفضای بن بست ايجاد شده برای اصلاح ساختاری (حتی ازسوی نيروهای اصلاح طلب)، راهی برای برون رفت يافته و نقبی به گذشته آزمون شده بزنند. تا شايد با توسل به بزک کردن اين گذشته، چند صباحی ديگر نيز، بر طبل قدرت و ثروت ومواهب ناشی از آن بکوبند
به معنای ديگر با توسل به گذشته بار ديگر شانس خودرا درجمع کردن آراء مردمی که عادت دارند توپ قدرت را گاهی در دست بخشی از خوديها وگاهی دردست بخش ديگری از خوديها ببينند بيازمايند. گروه هايی که گوش به فرمان رهبری دارند که اساسا اجازه کانديداتوری صادر می فرمايند يا خير؟ واگر نه حتی حاضر به کانديداتوری نيستند
در اين ميان خانمها هم که اصولا شهروند تلقی نميشوند که حق دستيابی به پست رياست جمهوری را داشته باشند ! پستی که از قرار از ابتدا برای مردان ساخته شده است! زنها آمده اند تا تنها، به مردان رای بدهند وسپس مردان به دلايل مختلف آنها را تا انتخابات ديگر از مشارکت موثر معطوف به قدرت حذف کنند
آقايان علاقه مند به قدرت، در شرايطی صحبت از بازگشت می کنند که اصولا جوانان يا گذشته را بياد نمی آورند و يا اگر بياد می آورند، گذشته ای سراسر از ترس و اضطراب و دلهره و تک صدايی است . جوانانی که برای رهايی از محصول و دست آوردهای گذشته، درصدد تغييرات اساسی در سبک زندگی و حتی سيستم سياسی خود هستند. نسلی که تک صدايی را برنمی تابد و می خواهد صداهای مختلف را بشنود. نسلی که می خواهد چون و چرا کند ومسئولان منتخب مردم رابا چوب نقد، عادت به پاسخگويی و فرمانروايی مطلوب نمايد. نسبت به بايد ها و نبايد ها شک کند وباتکيه بر تضارب آراء به توليد انديشه و فکر پرداخته، راهی نوين برای زندگی خود بيابد. جوانانی که از تقسيم شدن به خودی و غير خودی رنج می برند وتبعيض بر اساس جنس و مذهب و نژاد و قوميت را تراژدی و آفت بزرگ توسعه ايران می دانند. تورق يک کتاب خوانده شده که برگ برگش بوی خون و خشونت و اطاعت کورکورانه وسلطه ميدهد. جوانانی که از تبعيض براساس مذهبی ويا ولايتی تر بودن دل زده اند. و حرکت روی دايره مقربين و رانت خواری برای زندگی بهتر را نوعی طاعون برای شرافت و انسانيت خود می دانند
بازگشت به گذشته برای نسل جوان بوی اجبار و اطاعت بدون دليل می دهد که از روسری اجباری کلاس اول مدرسه برای دختران آغاز می شود، تا گشتن جيب ها و کيف هاو استنطاق برای داشتن يک نشريه ورزشی و سی دی و يا شايد سرزنش بخاطر داشتن موهای کمی بلند و جوراب سفيد
بازگشت به گذشته طعم تلخ تبعيض و تکفير و حذف را که تاامروز ادامه دارد زنده می کند. و تکرار دل آشوبه شنيدن خبر اعدام دوستان و فاميل و يا برگشت پيکرهای جوانانی که در جنگ شهيد شده اند . دل آشوبه ای که تاکنون درچهره ايرانيانی که سالهاست ايران را نديده اند و يا پدران و مادرانی که در انتظار بازگشت پيکر شهدای جنگ هستند ديده می شود. دل آشوبه ای که غريب نيست. تکرار سوت موشک های عراقی در بالای آسمان شهر ويا صدای شليک گلوله در حياط زندان اوين است . امروز دولتمردان صحبت از بازگشت به دوران اول انقلاب می کنند
اما نسل من صحبت از آينده می کند! آينده ای روشن، شفاف و بدون تنفر که با نيروی عشق واحترام می خواهد ايران را از نو بسازد. نسلی که به حق انتخاب سبک زندگی احترام ميگذارد . بر خورداری ازحقوق شهروندی را حق هر ايرانی ميداند .. می خواهد که زنها و مردها، شيعه و سنی، مسلمانان و غير مسلمانان ،همه اقوام ايرانی با هم در برابر قانون در داشتن فرصتهای برابر برای زندگی، سهمی يکسان داشته باشند. نسلی که دفاع از آزادی انديشه و بيان و مطبوعات و اجتماعات و عقيده و مذهب را نه تنها شرافت، بلکه مسئوليت خود ميداند . از ديدن ايرانيها يی که در خوشحالی و رفاه زندگی می کنند بر خود می بالد. . از ديدن دخترانی که نوع پوشش خود را انتخاب ميکنند يا جوانانی که از اوقات فراغت خود لذت می برند شاد ميشود . نسلی که از انتخابات آزاد مانند حريم خانه اش پاسداری می کند.ازپرسشگری هراسی به خود راه نميدهد و ان را حق خود ميداند
در اين ميان بعضی از دوستان همواره از ما می پرسند شما چه می خواهيد ؟. چه جايگزينی برای مسئولان فعلی مملکت داريد ؟و ما می گوييم که ما به خوبی ميدانيم چه ميخواهيم . ما ميدانيم که مردم ما مستحق چه ساختری برای اداره مملکت هستند
. ما می خواهيم دموکراسی را با تمام لوازم آن با تکيه بر اصول حقوق بشر جايگزين نظام مبتنی بر حکومت فردی ولايت مطلقه فقيه نماييم.و بر لوازم و چارچوب های آن آشنا هستيم . البته نه باحذف ويا جنگ و خونريزی! نه با روشی که آن سوی سکه حکومت ولايت فقيه است . بلکه با انباشت قدرت مردمی که دموکراسی را می خواهند واز مشارکت همه جانبه خود برای ايجاد چنين ساختاری احساس رضايتمندی می کنند. ما می دانيم که چه می خواهيم و معتقديم مردم ايران شايسته داشتن چنين نظام دموکراتيکی هستند. حقی که تاکنون از آنها ربوده شده است و بدتر انکه به آنها تلقين شده که آمادگی دموکراسی را ندارند و حقشان همان حکومت استبدادی است که يک نفر دستور بدهد و بقيه اطاعت کنند . يک نفر فرمان بدهد و ملت فرمان بردار بی چون و چرا باشند
به نظر می رسد که اگر تا امروز تمرين دموکراسی نکرده ايم، می توانيم از هم اکنون شروع کنيم. در خانه هايمان ، در محيط کار، درميان خانواده هايمان، در زمين بازی، در صف اتوبوس در گروه هايی که کار ميکنيم . در شيوه ای که يکديگر را نقد ميکنيم و در شيوه روشی که برای زندگی برگزيده ايم . حقوق يکديگر را محترم بشماريم و يکديگر را مانند اعضای يک خانواده دوست بداريم
. نهايت چنين تمرينی احترام و عشق به همه مردم دنيااست! با هر مليتی و عقيده و پرچمی! نهايت چنين تمرينی يعنی اينکه هيچکس دشمن ما نيست چون ما دشمن هيچ انسانی نيستيم
No comments:
Post a Comment