Friday, February 27, 2009

صدا ها را بشنوید



بهزاد مهرانی

به :عباس حکیم زاده و همه ی دوستان در بندم

دانشگاهمان شده است بهشت زهرا، زندان شده است دانشگاه.

خیابانمان شده است روسپی خانه و روسپی خانه هایمان شده است خانه ی عفاف.

شهید مان شده است چماق روی سر دانشجو.

و در این میان ارباب قدرت همه چیز را به سخره گرفته است، شهید را و دانشجو را و عفاف را.

همه ی مقدسات مورد باور مردم را ابزاری کرده است برای ایجاد خفقان و آنچه در این میان گم شده است همانا حریم ِ حرمت هاست.

قدرت باد آورده خود چندین معشوقه در بر دارد و با آنها نماز جماعت برگزار می کند اما در قانونش می نویسد:

زابطه نا مشروع از طریق گفت و گو هشتاد تازیانه دارد و می زند تازیانه را.

می گوید:

زر اندوزی گناه است و خود وزیر میلیاردر دارد و غرق ِ سیم و غله اندوزی است.

می گوید:

اهانت به مراجع تقلید گناه و جرم است و خودش حبس می کند مرجع تقلید را.

می گوید:

دانشجو باید سیاسی باشد و به بند می کشد دانشجوی سیاسی را.

می گوید:

بسیج مدرسه عشق است و با چماق این عشق می کوبد بر فرق هر آنکس که با خودش فرق دارد.

می گوید:

مملکت باید برای زاغه نشین ها باشد و آنگاه کارگرانش را محبوس می کند تا از فقر خود دم بر نیاورند.

می گوید:

خداوند به قلم قسم یاد کرده است و آنگاه قلم ها را می شکند و قلم به دست را با طناب خفه می کند.

می گوید :

بحث آزاد و بیان شبهات از افتخارات فقه شیعه است و آنگاه مجتهد شبستری را به خاطر بیان نظرات دینی اش تکفیر می کند.

می گوید:

خداوند فرموده است لا اکراه فی الدین و آنگاه پیروان سایر مذاهب را از ابتدایی ترین حقوق خود محروم می سازد.

آری!

آنچه می گوید نه آن می کند و گویا این قصه ی پر غصه ی تاریخ ما است که حافظ و مولانا و سعدی و …

و شاملو و اخوان و فروغ و…

باید به فاصله زمانی چند قرن از یک درد مشترک بنالند.

با شما هستم در ها را باز کنید”

در ها را باز کنید پیش از آنکه از سر استیصال بگویید صدای شما را شنیدیم و دیگر هیچ کس صدای شما را نشنود. تا دیر نشده است این صدا ها را بشنوید.

http://www.autnews.us


No comments: